دست نوشته های استاد... (141)
جناب دکتر عزیز. هرچه از این کار طفره میروم، ولی انگار چارهای نیست.
1. قبل از هر توضیحی عرض کنم: عرفانیان که فعلاً مصدع جناب عالی است نه از آن متوسطهای درس حضرت آیت الله مددی، که حقیقتاً خود را کمتر از این حرفها میداند، اما خدا را شکر توفیقات کمی نداشته (بقیۀ متن چون حاوی ریای فراوانی است فعلاً طلبتان).
2. نوعاً به تراوشات ذهنهای علیل جواب نمیدهم مگر جایی که سکوت را دلیل رضا بگیرند و همچنان در بیراهه به رفتن ادامه دهند. چندی پیش طفلی بساط بیسوادی خود را پهن کرده و به تعبیر بنده «رسالۀ استمنائیه» نوشته و در پایان نتیجه گرفته بود که: مؤمنان میتوانند منبعد با خیال راحت این کار را بکنند و حرام نیست و از این خزعبلات. یکی هم برایم از شخصی در لبنان مطلبی فرستاد که فضل خدا شامل حال گویندهاش نشده بود و با این توجیه که «استمنا» یعنی طلب منی و چون پزشکان (کی؟ کجا؟) گفتهاند: «زنان منی ندارند» این کار برای زنان مباح است. این جا ناچار شدم یک دهن آواز بخوانم و البته صدها بار بر روح پدر استاد رحمت فرستادم که سالها قبل دربارۀ این لبنانی فرموده بود: «الرجل لیس بمجتهد، والتقلید منه لیس بجائز».
یک بار هم از دیوانهای برایم مطلبی فرستادند که «انسان» تثنیه است و شامل انس و جن میشود. این هم آن قدر احمقانه بود که جواب نمیخواست (خودتان استاد ادبیات عرب هستید و دارم زیره به کرمان میبرم)، اما حقیقتاً به عقل کسانی خندیدم که این شخص را نواندیش دینی میدانند و ... .
3. هرچند استاد مددی اتفاقاً بارها تذکر فرمودهاند که ما کاری به این که فلان و بهمان چه گفتهاند نداریم و این کار را تضییع عمر میدانیم، نمیدانم این شخص از کجا به نتایجی که گفته رسیده. آیت الله مددی در فقه اگر خیلی کوتاه بیاید حداکثر مطالب محقق حلی را مطرح میکند و اساساً بر اساس مکتب فهرستی (و نه رجال) که بهشدت به آن اعتقاد دارد سعی در تلقّی فرمایشات شارع و نه تبنّی علما دارد (اینها دو اصطلاح خود ایشان است. تلقّی یعنی گرفتن از قانونگذار و تبنّی یعنی دریافت برداشتهای دانشمندان مسلمان). این دوست عجولمان آن قدر کم درس آمده که شاهبیت غزل استاد را هم نشنیده که: احادیث ما در مدینه تولید و در کوفه تدوین شدهاند و لذا برای فهم آنها با پیشزمینههای ذهنی سائل و چیزهایی که امام (علیه السلام) مد نظر داشتهاند باید فقه اهل سنت در این 2 شهر را بدانیم و بر آن مسلط باشیم: برای مدینه فقه مالک و برای کوفه فقه ابوحنیفه. این را هم بنده اضافه کردم که وقتی شخص به محضر امام (علیه السلام) مشرف شده و حکمی را سؤال میکند قاعدتاٌ سؤال وی به تعبیر امروزی در خلأ شکل نگرفته و متأثر از اجواء فقهی معاصران بوده است.
4. جناب دکتر بزرگوار. نمیدانم حرف این آقا را قبول کنم ـ که آیت الله مددی در تربیت شاگرد ضعیف است (ولابد انتظار دارد که استاد دست افراد را بگیرند و تکلیف شب اول و تکلیف شب دوم به آنها بدهند و مشقها را نگاه کنند و...) ـ یا امثال ترنس وارد را که در رمان «در جستجوی حسن» وقتی گذارش به قم میافتد مینویسد: احتمالاً اینها تنها عده در دنیا هستند که هنوز به روش قرون وسطا درس میخوانند. جداً هم حوزه عجب بیدروپیکر شده که هر کس از راه میرسد اول یک شکم سیر نقد میکند و بعد تازه دنبال علم و اندیشه میافتد.
5. انصافاً در دورۀ دکتری در دانشگاه دانشجویان هفتهای چند ساعت سر کلاس میروند؟! آخر خیر سرمان درس خارج چیزی توی همان حال و هواست. جداً مگر وظیفۀ استاد در آن مقطع دادن سرخط به دانشپژوهان نیست؟ بله، میدانم استاندارد علم در مجامع علمی حوزوی و دانشگاهی بهشدت تنزل یافته، اما این شرط انصاف نیست که کوتاهیهای خود را به پای ناتوانی استاد بگذاریم.
6. راستی این را بزرگواری برایم فرستاده که با داشتن لیسانس مکانیک از دانشگاه تهران به حوزه آمده. خواندنش خالی از لطف نیست: «سلام استاد. الحمدلله با توفیق خدا در حال اتمام حفظ الفیه هستم. خواستم تشکری کنم ازتون بابت توصیه اکیدی که در صوتها به حفظ ابیات داشتید و این دید متنگرایانهای که راجع به کتاب سیوطی داشتید باعث شد خیلی ساده و شیرین بشه این کتاب. خدا به احسن وجه از شما قبول کند. التماس دعا». انگار بقیه جور دیگری فکر میکنند و از قضا خاطرم هست دهخدا تاکید زیادی بر متن خواندن داشت و از این شاکی بود که در زمان ما خیلیها در حوزه و دانشگاه درسخارجخوان شدهاند.
7. بنده با سوادی اندک، تا اینجا تا توانستهام در ترویج مطالب استاد کوتاهی نکردهام. با دیدن کجفهمی امثال ایشان عزمم را جزم کردم تا میتوانم به این کار ادامه دهم. هم توفیق نوشتن تقریرات دروس استاد را دارم و هم اینکه گاه و بیگاه یادداشتهایی از دروس ایشان تهیه میکنم که هم در کانال دروس خود این کمترین قرار داده میشود و هم در وبلاگی که باز به نام بنده به راه انداختهاند و هم در کانالِ دروس استاد و شاید خیلی جاهای دیگر.
8. حرفهای این آقا ـ که بیشتر عقدهگشایی و تسویهحساب با شاگردان استاد و حتی خود استاد بود ـ ارزش جواب دادن نداشت و این عرایض امتثال فرمایشات حضرتعالی بود، اما سؤال این جاست که اگر برای دریافتن تکلیف یک مسلمان بهجای رجوع به کتاب و سنت سراغ علومی که میگویند برویم، این دیگر چه ربطی به مطالبات شارع از مکلف دارد؟! بله، قبول که خداوند با دادن عقل حجت را بر همگان تمام فرموده و «العقل کالسراج فی وسط البیت»، اما یادمان هم باشد که: «إنارة العقل مکسوف بطوع هوی».
9. خدا گواه است کانال بانوی بافهموکمالاتی را تعقیب میکردم که حقیقتاً انصاف و روشنبینیاش برایم درسآموز بود. در سایهسار مطالبش نکاتی آموختم که خیلی به دردم خورد، اما این اواخر در توجیه روشنفکرانۀ رفتارهای منحرفانه و دور از شأن انسانی بعضیها با عنوان «همجنسبازی، همجنسگرایی، یا همجنسخواهی؟» مطالبی خواندم که عقل از سرم پرید. استاد بنده هستید و خوب میدانید که اگر این بشر دو پا به حال خود رها شود قادر است هر کار پست و پلشتی را هم توجیه کند و دیگر از این تهماندۀ آبروی بشر چه خواهد ماند؟!
یک بار هم نوشتم: استاد بزرگوار ما ـ حضرت آیت الله مددی ـ میفرمایند: اولاً عقل قادر به درک ملاکات احکام نیست، ثانیاً اگر هم بتواند چنین کند، قادر به احاطهپیداکردن بر همۀ جهات نیست، و ثالثاً اگر بر فرض بتواند از این مرحله هم عبور کند، نمیتواند از جهاتی که معارض با این جهات هستند سردرآورد.
این نکته را هم اضافه بفرمایید که گاهی ملاکات برزخی و اخرویاند و عقل دیگر آنها را به هیچ ترتیبی نمیفهمد. و اصلاً در اعتبارات قانونی تنها و تنها باید تصریح خود قانونگذار باشد، و نمیتوان به او گفت: «بله، من جلوجلو مقصود تو را میدانستم و...»، مگر اینکه خودش در جایی به این مقاصد تصریح کرده باشد.
10. تعارف نکردم. جداً خود را کمترین شاگرد حضرت استاد میدانم، اما اگر هر ابهامی باشد در حد توان آمادۀ پاسخگویی هستم. بشرطها: واقعاً ابهامی اگر هست، وگرنه کسانی که در پی بوالهوسی و احیاناً نمایش تصویری تمامقد از خود هستند بالاغیرتاً راه دیگری برای این کار پیدا کنند.