دست نوشته های استاد... (142)
1. خب دیگر. حالا مدام برایم ننویسید که مگر ایشان معصوم است؟؟؟!!! به خدا قسم نه ایشان چنین احساسی دارد و نه شاگردان. جملۀ آن آقا که خاطرتان هست: «حافظ انسان کامل نبود، کاملاً انسان بود»؟! استاد هم کاملاً انسان است، اما اگر هر کسی که از راه میرسد ـ بیآنکه اصلاً بداند «نقد» یعنی چه ـ به خود اجازۀ نقد دهد کارمان به کجا ختم خواهد شد؟
2. راستی الآن که خوب فکر میکنم انگار بعد از مدتها تازه چشم باز کردهام و واقعاً از رفتارهایی که تازه مد شده سردرنمیآورم. یکی شاکی بود که: «در این مملکت با خدا و پیغمبر و امامان هم نمیشود شوخی کرد». جداً شوخی با پیشوایان دین چه لطفی دارد و چه دردی را درمان میکند؟! لابد به خود هم میبالند که: «هیچ چیز برای ما مقدس نیست» و شعار میدهند: «ما همه را از برج عاجشان به زیر میکشیم» و... . واقعاً دیگر حرفی برای گفتن نمیماند و وقتی کسی با این دید به «حفظ حرمتها» نگاه میکند چه میتوان گفت؟! پیامبر (صلی الله علیه و آله) دربارۀ اهل بیت به مردم میفرمایند: «فلا تعلّموهم فإنهم أعلم منکم» (ژست استادی برایشان نگیرید که از شما داناترند) [الکافی، الشیخ الکلینی، ج 1، ص 209، ضمن ح 6]، حالا دوستان روشنفکرمان دم از شوخی با اینان میزنند. انصافاً اگر کمکم شروع به شوخی با پدر و معلم و... کنیم (که احتمالاً نمونهاش را در برخی فایلهای تصویری دیدهاید) عجب جنگل مولایی خواهد شد؟!
3. از اینها گذشته حکمت این نقد چه خواهد بود؟ لابد میفرمایید: «اگر اهانت نباشد که مشکلی ندارد. اتفاقاً افراد هر چقدر بزرگتر باشند و دارای شأن و جایگاه علمی یا مرجعیت والاتر، بیشتر باید نقد شوند که دچار کیش شخصیت نشوند. پائیندستیها شخصیتزده نشوند.»
شما را به خدا این حرفها چیست که میفرمایید؟! مگر پاییندستیها خودشان عقل و شعور ندارند و مگر غمخوار امت شدهاید؟! کم نمیبینم کسانی که در زندگی هیچ هنری جز نقد دیگران ندارند و اگر مجالی دستشان بیفتد همان رفتارها را به اضعاف مضاعفه ـ و این بار با قیافۀ حقبهجانب ـ در حق دیگران انجام خواهند داد.
4. انگار فراموش کردهایم که ما باید با حقشناسی بهرهای را که میخواهیم از دروس اساتید ببریم و کمی هم برای آنها عقل و ادراک و شعور قائل باشیم و لااقل احتمال دهیم که خودشان هم این قدر میفهمند.
5. برای دوست عزیز دکتری که مطالب را برایم فرستاده بود نوشتم: «این آقا درس را تبدیل به مباحثه کرده بود و انصاف دهید کجا و در کدام کلاس درس شاگرد چنین مجالی مییابد؟ یک بار دیگر به تقاضای بنده برگردید و متن اولش را بخوانید. در خط به خط آن غیظ و نفرت موج میزند که چرا قدر ندیده و در صدر ننشسته». حالا بیاییم به اسم اینکه هر کس باید برای بیان نقد خود مجال داشته باشد گوش به لاطائلات اینچنینی دهیم؟! اگر شما کار خاصی ندارید، من باید برای لقمه نانی بدوم. با اجازۀ شما، و جدّاً خوشا به حالتان که این همه وقت آزاد دارید!