اجماع نزد شیعه 11 (اجماع پس از شیخ طوسی)
البته این شهرت ابتدا در فقه آمد؛ مثلاً علاّمه در مختلف ابتدا مطلبی را میآورد و سپس میگوید: « لنا أنّه مشهور »؛ یعنی اصلش را شیخ در «مبسوط» گفته و تا 200 سال بعد علما هم موافقت کردند و در نتیجه مشهور شد.(1) اسم این شهرت را بعدها شهرت فتوایی گذاشتند؛ یعنی نطفۀ شهرت فتوایی 200 سال بعد از شیخ در این جا بسته شد. البته در عبارات علاّمه هم «اجماع» آمده و هم «شهرت». این بحث تدریجاً در اصول هم وارد شد؛ یعنی حجّیّت شهرت فتوایی ابتدا در فقه و سپس در اصول مطرح و با این مقدّمات هم روشن شد که حجّت نیست.(2)
در یک جمعبندی کلّی می توان گفت: متعلَّق این اجماع مسائل تفریعیای است که در فقه نیامده، مبدأش هم شیخ طوسی ومدّعیاش هم غالباً مدرسۀ حلّه و بهخصوص مرحوم علاّمه است و بعد از علاّمه هم افراد دیگر ـ مثل پسر ایشان، مرحوم فخر المحقّقین، و شهید اوّل و ثانی- اند و تقریباً تا 200 - 300 سال این اجماع در شیعه نقش داشته؛ یعنی تقریباً تا حدود سال 1000 مسلک اصحاب ما در اجماع این است؛ مثلاً کتاب «وسیله»ی ابنحمزۀ طوسی (ره) معظم فقه «مبسوط» را مرتّب و دستهبندی کرده. مقدار زیادی از اینها هم اوائل تدریجاً در کتاب ابنادریس و بعدها درکتابهای محقّق (مثل «شرایع») و بیشتر در کتاب علاّمه و فرزند ایشان، فخر المحقّقین، و بعدها در کتابهای شهید اوّل و ثانی و فاضل مقداد آمد.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 30/ 8/ 1384)
............................................................................................................................
(1) البتّه علاّمه در «مختلف» چنین شهرتی
را حجّت مطلق نمیداند، بلکه به یک معنا حجّت متوسّطه به حساب میآورد؛ یعنی میگوید:
شهرت اینچنینی حجّت است ما لم یُعارَض بدلیل اقوی. در کتاب «مختلف» هم در اصطلاح علاّمه
حدیث حسن حدیثی است که یک یا همۀ رواتش امامی ممدوح بوده، امّا توثیق نشده باشند. ایشان
حدیث حسن را به این معنا قبول میکند و میگوید: «حجّة ما لم یعارض»، امّا اگر معارض
داشته باشد دیگر لیس بحجّة. خلاصه ایشان دو نوع حجّت تصویر میکند:
1.حجّت مطلق که خبرِ صحیح است و چه معارض داشته و چه نداشته باشد حجّت است.
2.حجّت متوسّط که خبر حسن است و اگر معارض نداشته باشد، حجّت است؛ یعنی چیزی مثل اصول تنزیلیّه؛ چون الآن اصولیّبن ما، هم امارات و حجج دارند، هم اصول عملیّه و هم چیزی که میتوان گفت: برزخ بین آن دو است. اصول تنزیلیّه در شبهات حکمیّه منحصر در استصحاباند – البتّه اگر جاری شود -، امّا در شبهات موضوعیّه زیاد داریم. اصول تنزیلیّه را بعضی «فرش الاُصول و عرش الأمارات» هم نامیدهاند. شاید بتوان گفت: این شهرت از این سنخ است.
(2) در اصول هم مشهور بر این است که شهرت فتوایی حجّت نیست و نوشتهاند: اگر شهرت حجّت باشد از حجّیّت آن عدم حجّیّتش لازم خواهد آمد؛ چون مشهور هم این است که حجّت نیست. [مطارح الأنظار، ص 297]