ملا محمدامین استرآبادی که به تمسک مجتهدین به اجماع حمله میکند خودش دو مورد را استثنا میکند: یکی جایی که بین قدمای اصحاب مشهور باشد. آقای بروجردی این را به عنوان اصول متلقاة مطرح فرمودند...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
ملا محمدامین استرآبادی که به تمسک مجتهدین به اجماع حمله میکند خودش دو مورد را استثنا میکند: یکی جایی که بین قدمای اصحاب مشهور باشد. آقای بروجردی این را به عنوان اصول متلقاة مطرح فرمودند...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
از سالهای حدود 1000 و تقریباً بعد از مرحوم محقق اردبیلی - که فقه را مجدّداً به هم ریخت و با به کار بردن عبارت «وکأنّ دلیله الإجماع» در کتاب «مجمع الفائدة» در صدد فتح بابی برای مناقشه برآمد...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
البته این شهرت ابتدا در فقه آمد؛ مثلاً علاّمه در مختلف ابتدا مطلبی را میآورد و سپس میگوید: « لنا أنّه مشهور »؛ یعنی اصلش را شیخ در «مبسوط» گفته و تا 200 سال بعد علما هم موافقت کردند و در نتیجه مشهور شد.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
مرحوم علاّمه در کتابهای خود در جایی که میخواهد استدلال بیاورد وقتی این فقه تفریعی را نقل میکند، یا میگوید: «لنا أنّه مشهور» و یا میگوید: «إجماعاً»؛ یعنی...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
مرحوم شیخ طوسی بر اساس جهاتی - که در جای خود توضیح خواهیم داد - اضافه بر فقه مأثور، صلاح در آن دیدند که فقه شیعه را بهنحو تفریعی هم تدوین کنند و غیر از فقه خلافی که دارند و فقه مأثور که در کتاب «نهایه»ی ایشان است، از آن حدودی که در روایات هست خارج شوند. در نتیجه...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
تذکر این نکته ضروری است که چون در مکتب بغداد بنا شد تعبّد صرف به روایت نباشد ـ بلکه به شواهد برگردند ـ و یکی از مهمترین شواهد تلقّی به قبول بود ـ که اصطلاح اجماع را درست کرد ـ و از آن جا که...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
از سالهای 240 و 250 و سپس اوج آن در سال 300 به بعد، دعوای اجماع بین اصحاب بغدادی ما شروع میشود و آخرین حدّ آن مثل کتاب «غنیة النزوع» ابنزهره است؛ یعنی در کتابهایی که بر اساس مکتب بغداد نوشته شده (مثل «مجمع البیان» طبرسی، کتاب مرحوم قطب راوندی در آیات الأحکام، کتابهای سید مرتضی، ابنبرّاج و ابنادریس) دعاوی اجماع بهوفور یافت و مراد جدّی وثوق به حکم الله بودن آن است.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
در واقع از سال 150 ، 160 و 170 به بعد بیشتر
مرحلۀ تنقیح میراثهای ماست که بنا شد این میراثهای 50 ساله تنقیح شود، که این کار
به چند شکل انجام گرفت.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
علمای قم و خراسان و... کمتر چنین میکردند و هر چه دورتر میشد (مثل کشّ و سمرقند) سبک اخباریگری ما ظهور و بروز بیشتری پیدا میکرد.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
کوتاه سخن اینکه در این مرحله علمای
بغداد در اثر شرایط زمانی (سهولت اتّصال به مکّه و مدینه و مساعد بودن زبان عربی)
بیشتر به نقّادی روایات پرداختند و این امر منجر به پیدایش دو دسته روایت شد که
به یک دسته عمل میشد و دستۀ دیگر طرح میگردید.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
بغداد شهری بزرگ و پایتخت بود و تدریجاً رشد
سریعی پیدا کرد. بعد از تأسیس بغداد و به خصوص زمان حضرت موسی بن جعفر و امام رضا
(علیهم السلام) و تدریجاً بیشتر با رشد بغداد بزرگان متکلّم شیعه - مثل یونس بن عبد
الرحمن، ابن ابیعمیر، هشام بن سالم، هشام بن حکم و صفوان - به بغداد میآیند و حدیثی
که پایههای اوّلیّهاش در کوفه یا در بصره بود به بغداد آمده و تنقیح میشود.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
نحوۀ دیگر اجماع در واقع نوعی تلقّی به قبول
است. بهعنوان مقدّمه باید دانست ـ چنان که در بحثهای مربوط به کتاب «فقه الرضا» خواهیم
گفت ـ میراثهای اصحاب ما اصولاً سه مرحله دارند...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
در فقه ما و در میان تراث شیعه اجماع به طور کلّی در زمانهای مختلف به اشکال مختلفی اراده شده، امّا متأسّفانه الآن همه را علما یکنواخت گرفتهاند. با توجه به این که مرحوم شیخ در بخشی از مکاسب محرّمه و غیر آن ادّعای اجماع فرموده، هدف ما فعلاً آشنایی اجمالی با دعاوی اجماع است.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
تا این جا مشخّص شد که در فقه اهل سنّت اجماع مصدر تشریع است؛ یعنی به اعتقاد آنها فقها حق دارند جمع شوند، اجماع کنند و مثلاً کاری را که خدا واجب کرده بود، کلّاً بردارند و این، خود، حکم الهی خواهد بود. مثلاً میگویند
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.