اجماع نزد شیعه 4 (مکتب بغداد)
کوتاه سخن اینکه در این مرحله علمای بغداد در اثر شرایط زمانی (سهولت اتّصال به مکّه و مدینه و مساعد بودن زبان عربی) بیشتر به نقّادی روایات پرداختند و این امر منجر به پیدایش دو دسته روایت شد که به یک دسته عمل میشد و دستۀ دیگر طرح میگردید. احتمال دیگر آن است که عدّهای از این روایات را بر ائمّه (علیهم السلام) عرضه کرده باشند؛(1) چرا که شأن اساسی ائمّۀ متأخر اصلاح، نقّادی و تنقیح روایات ائمۀ سابق بوده؛ زیرا تاریخ تولّد میراثهای علمی ما ابتدا از حضرت سجاد (علیه السلام) است و حتّی در کتاب بخاری هم توسّط زهری از علی بن الحسین (علیه السلام) روایت داریم(2) و غیر از جنبۀ دعا که از آن حضرت معروف بوده، اساس نشر علوم اهل بیت را ایشان ریختند. رشد این جریان زمان امام باقر (علیه السلام) و اوجش هم زمان امام صادق (علیه السلام) است. البتّه حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا (علیه السلام) هم بودهاند، امّا جریان یاد شده دیگر کمکم رو به افول گذاشت؛ چون حضرت موسی بن جعفر (سلام الله علیه) سالها زندان بودند و امکان این امر نبود. حضرت رضا (علیه السلام) را هم تحت نظر قرار دادند؛ چون آن حضرت جنبۀ مقبولیت عمومی هم پیدا کرده بودند(3) و در نتیجه مجبور بودند در افقِ بازی صحبت کنند و طبعاً مشکل تقیّه به وجود میآمد. در روایت صحیحی حضرت صادق (علیه السلام) به عبید بن زرارة فرمودند: ما سمعت منّی یُشبه قول الناس فیه التقیّة(4) لذا علمای بغداد ما هم عرض روایات کرده و روایات را با ائمّۀ متأخّر در میان گذاشتند. این امر از زمان حضرت رضا (علیه السلام) شروع و حتّی تا توقیعات حضرت بقیّة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ادامه می یابد. (این بحث ادامه دارد)
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 30/ 8/ 1384)
...........................................................................................................................
(1) چنان که دربارۀ حضرت هادی (علیه السلام) نقل شده که کتاب یونس را صفحهصفحه ورق زدند [جعفر بن معروف، قال: حدثنی سهل بن بحر، قال: حدثنی الفضل بن شاذان، قال: حدثنی أبی الجلیل الملقب بشاذان، قال: حدثنی أحمد بن أبی خلف ظئر أبی جعفر (علیه السلام)، قال: کنت مریضاً، فدخل علی أبو جعفر (علیه السلام) یعودنی فی مرضی، فإذا عند رأسی کتاب یوم ولیلة، فجعل یتصفّحه ورقة ورقة حتى أتى علیه من أوله إلى آخره، وجعل یقول: رحم الله یونس، رحم الله یونس، رحم الله یونس (اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، ج 2، ص 780 ـ 781، ش 913)، و در عدّهای از توقیعات آمده: «روی عن أبیک ـ یا «روی عن الصادق (علیه السلام) کذا» ـ، وروی عنه کذا».
(2) صحیح البخاریّ، ج 2، ص 257، أبواب الاعتکاف، و... .
(3) بهطوری که ابنحجر در کتاب «تقریب» نقل میکند که: در سنّ 20 سالگی در مسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله) فتوا میداد [کان یفتی فی مسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله) وهو ابن نیّف وعشرین سنة (تهذیب التهذیب، ج 7، ص 339)]، در حالی که بهاصطلاح علمای حدیث در آن زمان شخص 20 ساله تازه به طلب حدیث میرفت.
(4) تهذیب الأحکام، ج 8، ص 98، ح 330.