قواعد عامه در باب مکاسب 8
اصولاً باید دانست در میان میراثهای قدیم شیعه از شخصی به نام ابنشعبه در میان بزرگان اصحاب نامی به چشم نمیخورد؛ یعنی: هیچیک از کتابهای «رجال شیخ»، «فهرست شیخ» و «فهرست نجاشی» از او اسمی نبردهاند و بر خلاف مرحوم شیخ حسین بحرانی که اسم ایشان را آورده و گفته: «جزء مشایخ شیخ مفید است» هیچ چیزی راجع به او در مصادر قدیم نداریم. نه در کتب روایی داریم که مثلاً بین مشایخ مفید است و نه در کتب رجالی و نه در فهارس. حتّی ابنشهرآشوب (ره) که در کتاب «معالم العلماء» متصدّی ذکر تألیفاتی شده که بعد از شیخ نوشته شده یا از قلم شیخ افتاده است هم اسم او را نیاورده و بر فرض شیخ حسین بحرانی اشتباه نوشته باشد که ایشان از مشایخ شیخ مفید است، بلکه ایشان از شاگردان شیخ طوسی باشد، در فهرست منتجب الدین هم نامی از او وجود ندارد. اساساً کتاب «تحف العقول» در قرن دهم به نحو وجاده به اصحاب ما رسیده(1) و اوّلین کسی که نام این کتاب را برده از علمای بحرین است. (2) ایشان در آن جا گفته: ویُعجبنی اینکه حدیثی از کتاب «تحف العقول» تألیف فلان نقل میکنم و این کتاب بسیار لطیفی است که اصلاً در روزگار چنین کتابی نیست. بعد از ایشان مرحوم مجلسی در مقدّمۀ جلد اوّل در توثیق مصادر خودش نام این کتاب را برده و تصریح کرده که من یک نسخۀ عتیقه از این کتاب داشتم و واضح است که به نحو وجاده است. (3) مرحوم شیخ حر (قده) نیز در جلد بیستم چاپ مرحوم ربّانی و سیام چاپ آل البیت اسم کتاب «تحف العقول» را برده. (4) البتّه چون در خاتمه، در فایدۀ پنجم، طرق خودش را به کتب اصحاب نوشته، لذا عدّهای به ذهنشان رسیده که چون آن طرق ایشان عامّ است شامل مثل «تحف العقول» هم میشود. ما در جای خود به طور مفصّل دربارۀ کیفیّت کار صاحب «وسائل» توضیح داده و روشن ساختهایم اینکه میگویند: «هرچه ایشان آورده به آن طریق دارد» حرف بیاساسی است. مثلاً یکی از موارد نقض آن همین کتاب «تحف العقول» است که وقتی تا قرن دهم در اجازات، فهارس، رجال و تراجم نامی نه از خود این شخص داریم و نه از کتابش، طبعاً چطور می توان گفت: صاحب «وسائل» به ایشان طریق دارد؟
بله، مرحوم شیخ حسین بحرانی نوشته: ایشان از مشایخ شیخ مفید و در رتبۀ صدوق است. منشأ این سخن هم مشخّص نیست. (5)
بعدها مرحوم شیخ ابراهیم قطیفی کتابی به نام «تمحیص» (ابتلائاتی که خدا به مؤمن میدهد) را هم به مؤلّف مورد نظر ما نسبت داده(6) که البتّه در آن هیچ اشعاری به اسم صاحب «تحف العقول» نیست، بلکه در ابتدای آن دارد: حدّثنا أبوعلیّ محمّد بن همّام... . حدّثنا فلان، عن حسن بن محبوب... . بعد هم دیگر همۀ روایات آن بیسند است و لذا معظم کسانی که بعد از مرحوم شیخ ابراهیم قطیفی ـ که معاصر محقّق کرکی است ـ آمدهاند گفتهاند: ما نمیدانیم ایشان از کجا این نسبت را داده، و حتّی بعضی هم خود محمّد بن همّام را مؤلّف کتاب دانستهاند؛ چون در زمان سابق رسم بر این بود که در اوّل کتاب نام مؤلّف با عنوان «حدّثنا...» آورده میشد.
کتاب در قرن دهم و در زمان صفویّه مشهور میشود، که نشر این معارف اهل بیت (علیهم السلام) و بسیاری از کتابهای حدیثی ایشان (مانند «فقه الرضا (علیه السلام)» و «عوالی اللآلی») مربوط به همین زمان است. پس اگر فرض کنیم کتاب در قرن چهارم نوشته شده و مؤلّف در این قرن بوده، تا شش قرن نه از خود او و نه از کتابش خبری در میان میراثهای اصحاب نیست.
به لحاظ مؤلّف هم با گذشت زمان بعد از مرحوم مجلسی و صاحب «وسائل» رفتهرفته سطوری که در مدح ایشان نوشته شده مرتّب زیاد میشود، مخصوصاً که بعضی بعدها آمده و از این و آن نقل کردهاند. اینها بین اصحاب زیاد شده و واقعاً همان طور که مرحوم شیخ حر فرموده ـ و حق هم با ایشان است ـ کتاب مشهور میشود. بنابراین شهرت کتاب و بلکه شهرت مؤلّف همه از قرن دهم است. بنابراین اساساً به لحاظ بحث علمی متعارف اصلاً اسناد این کتاب به این شخص هم روشن نیست؛ چرا که نه در مقدّمۀ آن و نه در مؤخّره و نه حتّی در اسنادهای کتاب اسم او برده نشده است. البتّه بسیار بعید مینماید که بزرگانی همچون مرحوم مجلسی و مرحوم شیخ حسین بحرانی این قدر تسامح کنند و به احتمال بسیار قوی این اسم روی جلد کتاب بوده، وگرنه ممکن نیست که یک کتاب مجهول المؤلّف را به شخصی نسبت دهند، و این امر اصلاً با شأن بزرگان اصحاب امامیّه نمیسازد.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 2/ 9/ 1384)
........................................................................
(1) یعنی: کتابی پیدا کردند که مثلاً پشت آن نوشته شده بود: تحف العقول لأبی محمّد الحسن بن علیّ بن شعبه.
(2) شیخ حسین بحرانی (قده) از علمای بحرین است که در قرن دهم و زمان صفویّه میزیسته. وی در کتابی که در باب اخلاق دارد (الطریق إلی الله) نام کتاب «تحف العقول» را برده و گفته: لم یسمح الدهر بمثله (کتابی است که در روزگار مثل آن وجود ندارد). [الکنى والألقاب، ج 1، ص 329 ـ 330]
(3) وکتاب تحف العقول عثرنا منه على کتاب عتیق، ونظمه یدل على رفعة شأن مؤلفه، وأکثره فی المواعظ والأصول المعلومة التی لا نحتاج فیها إلى سند. [بحار الأنوار، ج 1، ص 29]
(4) وسائل الشیعة (الإسلامیة )، ج 20، ص 41؛ وسائل الشیعة (آل البیت)، ج 30، ص 156، ش 37.
(5) در کتاب «تذکرة المتبحّرین» (جلد دوم أمل الآمل) هم از وی با عنوان حسن بن علیّ بن ابی شعبه یاد کرده و فرموده است: له کتاب «تحف العقول»، کثیر الفوائد، مشهورٌ [أمل الآمل، ج 2، ص 74، ش 198]. نکتۀ اعتماد صاحب «وسائل» بر این کتاب هم همین است. ایشان در جلد 18، در اوّل ابواب صفات القاضی مبنای اصولیاش را نوشته و بیان نموده که تنها هر حدیثی که در کتابهای مشهور باشد حجّت است. البتّه ایشان باید مبنای خود دربارۀ مشهور را توسعه دهد، تا فقط مشهور از زمان مثلاً شیخ طوسی و شیخ مفید را شامل نباشد. این کتاب شیخ حسین بحرینی هم حدود 100تا150 سال قبل از صاحب «وسائل» مشهور شده.
(6) قال فی خاتمة کتاب «الفرقة الناجیة»: الحدیث الأول: ما رواه الشیخ العالم، الفاضل العامل، الفقیه النبیه، أبو محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبة الحرانی ـ قدس الله روحه الزکیة ـ فی کتابه المسمى بالتمحیص، ثم أخرج منه خمسة أحادیث ، وهو صاحب کتاب «تحف العقول» المتداول المعروف. [خاتمة المستدرک، ج 1، ص 186]