دست نوشته های استاد... (26)
1. همین طور که داشتم تقریرات بحث فقه امروز حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی را آماده میکردم، استاد موسوی تهرانی هم مقابلم روی تخت بیمارستان نشسته و به قول معروف توی بحرم رفته بودند. یک دفعه پرسیدند: این چیه؟ عرض کردم: بحث فقهه. از فاصلۀ یک متری نگاهی به صفحۀ لپتاپ کرده و پرسیدند: این چه فقهیه که اسم آقای نایینی توشه؟ بله، اسم مرحوم نایینی را خوانده بودند. عرض کردم: آخه، استاد امروز مطلبی رو از «منیة الطالب» ایشون خوندن و بنده آوردم. البته طبیعی است وقتی عمری با چشمت معصیت نکردهای وصرف العبد جمیع ما أنعمه الله فی ما خُلِقَ لأجله شده و
«دلی که حور بهشتی ربود و یغما کرد/ کی التفات کند بر بتان یغمایی؟!»
را عملی کردهای، دیدن نام مرحوم نایینی از یک متری شق القمر نیست.
2. فرمودند: «عجب زمانی شده و به کجا رسیدهایم. چند سال قبل از یکی از دوستان که اتفاقاً فضل هم داشت پرسیدم: شما که رساله نوشتهای مقلد هم داری؟ جواب داد: پیدا میشود. از آن طرف وقتی بعد از صاحب «جواهر» سراغ شیخ انصاری آمدند که منبعد شما مرجع تقلید ایتام آل محمد باش، فرمود: سعید العلماء از من اعلم بود. به سراغ او بروید. وقتی رفتند و سعید العلماء را پیدا کردند و پیغام شیخ را به او رساندند فرمود: شاید من در جوانی اعلم از شیخ مرتضی بوده باشم، اما الآن چند سال است به ایران و میان مردم برگشته و از درس و بحث دور بودهام. امروز یقیناً شیخ انصاری اعلم است که این مدت هم مشغول درس و بحث بوده».
3. رفتند قضای حاجت و وقتی برگشتند ـ چون گفته بودم: میخواهم اینها را بنویسم تا رفقا هم لذت ببرند ـ فرمودند: یه وخ سعید العلما را با شریف العلما اشتباه نکنین. شریف العلما استادش بوده.
4. به نظرم شما هم با من همعقیده باشید که: الناس أموات وأهل العلم أحیاء. یادمان باشد که علمای بزرگوار این طور بودند که هم توانستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند و هم توانستند دست 4 نفر دیگر را بگیرند. نه به قول سعدی که:
آن دیگری به مدرسه آمد ز خانقاه/ بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم: میان عالم و عابد چه فرق بود؟/ تا اختیار نمودی از آن این فریق را
گفت: آن گلیم خویش برون میکشد ز موج/ وین سعی میکند که بگیرد غریق را.