قواعد عامه در باب مکاسب (33)
«من(1) کلّ شیء یکون لهم فیه الصلاح من جهة من الجهات». البته این عبارت شاید با این اطلاق صحیح نباشد. به عبارت کلیتر این بخش روایت ـ یعنی: بخشی که در باب تجارت است - متأسفانه کمی گیر دارد و یکی از موارد، همین قسمت است؛ زیرا ظاهر این عبارت این است که اگر در چیزی تنها یک جهت صلاح وجود داشته باشد، برای صحت معامله کافی است و نتیجه آن است که اگر بخواهیم قبول کنیم، باید بگوییم: هر چیزی که - نستجیر بالله - حرام است، اگر حتی یک نکتۀ مثبت داشته باشد معامله بر آن صحیح است،(2) در حالی که این امر علاوه بر آن که قطعاً خلاف اجماع قطعی فقهاست، اصلاً با ذیل حدیث هم نمیسازد. علاوه بر این، از آن جا که بهندرت ممکن است چیزی یافت شود که حرام صرف بوده و از یک جهت نافع نباشد و با توجه به این مصلحت صرف و مفسدۀ صرف تقریباً در زندگی وجود ندارد با عمل به این قسمت حدیث تخصیص اکثر در ادلّۀ حرمت و بطلان برخی معاملات لازم خواهد آمد.
«فهذا کلّه حلال بیعه وشراؤه وإمساکه واستعماله وهبته وعاریته». با توجه به وجود عبارت «هبته وعاریته» باید برای توضیح تجارت در این جا کمی تفصیل قائل شویم. اگر این عبارت نبود، تجارت را فقط خرید و فروش معنا میکردیم؛ چون معنای تجارت خرید و فروش هم هست، اما وجود عبارت «هبته وعاریته» ارزش علمی این روایت را قدری کاهش میدهد؛ چرا که دو تصرف اول (بیعه وشراؤه) از معاملات است، اما دو تصرف وسط (إمساکه واستعماله) از تصرفات فعلی است و ربطی به معاملات ندارد. دوباره دو عبارت آخر (هبته وعاریته) عقد و از معاملات است، مگر آن که مراد از «إمساکه واستعماله» چیز دیگری باشد، در غیر این صورت این بخش از حدیث از انسجام قانونی برخوردار نخواهد بود.(3)
فقرۀ دیگر «وأمّا وجوه الحرام من البیع والشراء فکلّ أمرٍ یکون فیه الفساد» است که عبارت «کلّ أمر ...» که در آن آمده است با «من» بیانیه در «ممّا هو منهیٌّ عنه» تبیین شده است و در حقیقت عبارت به صورت «فکلّ ما هو منهیٌ عنه» معنا میشود.
«فکلّ أمرٍ یکون فیه الفساد ممّا هو منهیّ عنه». «من» بیانش برای آن امر است. «منهی» نهی است. این جا نهی شرعی است. فسادش هم جهت عقلانی و واقعی شیء است.(4) «فکلّ ما هو منهیٌّ عنه من جهة أکله وشربه، أو کسبه».
............................................................................................................
پانوشتها:
(1) این «من» باز هم بیانیه است و چون «من» تفسیری و بیانی در این حدیث زیاد به کار رفته، گاهی کار را مبهم کرده است.
(2) بنابراین مثلاَ در آیۀ شریفۀ: "یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ" [سورۀ بقره، آیۀ 219] که به نصّ آیه منافعی در شراب و قمار وجود دارد، باید بگوییم: بیع این دو درست است، در حالی که حتی اگر قطع داشته باشیم که شخص شراب را برای مداوا میخورد و این کار را جایز بدانیم، اتّفاقیِ جمیع مسلمین آن است که باز ثمنش باطل است.
(3) مشکل دیگر اینکه تجارات ـ یعنی مسائل گردش مالی، و هبه و عاریه ـ با این معنا مناسبتی ندارند.
(4) عادتاً فساد و بهطور کلّی مفاسد و مصالح مربوط به جهات عقلی، واقعی و تکوینی اشیاء میشود، لکن ایشان فرمودند: «ممّا هو منهیٌّ عنه». احتمال دارد در حدیث «تحف العقول» زمینههایی از همان تفکّر عقلیگرایی (مدرسۀ اعتزال، یا حسن و قبح عقلی) باشد.
(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 15/ 9/ 1384)
#فقه
#قواعد_عامه
#مکاسب
#قواعد_عامه_در_باب_مکاسب
#اولین_قاعده_عامه
#حدیث_تحف_العقول
#تشریح_متن_حدیث_و_بیان_فواید_موجود_در_آن