دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

قواعد عامه در باب مکاسب (38)

پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۰۸

از این اشکال که بگذریم، به اعتقاد ما اصولاً تعلّق نهی تحریمی به معاملات چندان روشن به نظر نمی‌رسد و محصّلی ندارد که مثلاً گفته شود: خرید و فروش با فلان شرکت حرام است، و اصلاً حرام در این جا بی‌معناست. به عبارت دیگر به نظر ما اساساً حرمت تکلیفی نسبت به معاملات قابل تصویر نیست. یعنی آیا به صرف این که انسان بگوید: «بعت ـ یا اشتریت ـ»، و یا اگر این الفاظ را نگوید و متصدی عقد شود، می‌توان او را مانند شارب خمر مرتکب حرام به حساب آورد؟ حتّی این بحث هم که از ابوحنیفه نقل شده ـ که اگر حرمت به معامله خورد، به معنی صحت معامله است ـ و بعضی از اعلام هم تا این اواخر این  مبنا را قبول داشتند، اصلاً به نظر ما خیلی عجیب است و هنوز نتوانسته‌ایم تعقّل کنیم که چگونه ممکن است که نهی تحریمی به معامله تعلّق بگیرد. به عبارت واضح‌تر تعلّق گرفتن نهی تحریمی، وجوب و استحباب به افعال انسان ـ مثل قیام، قعود، نوشیدن، خوردن، خوابیدن، راه رفتن و ... ـ معقول، اما تعلق گرفتن نهی به معاملات، عقود و ایقاعات بی‌معناست.

البتّه تنها توجیه این عبارت آن است که نهی‌ای که به معامله تعلّق گرفته است کنایه از بطلان سبب و یا حرمت تصرف در مسبَّب ـ یعنی: ارشاد به یکی از این دو ـ باشد که نتیجۀ آن عدم حصول ملک خواهد بود. به عبارت واضح‌تر در این صورت جملۀ «حرام است» یا به این معناست که گفتن: «بعتُ» و «اشتریتُ» باعث حصول ملکیّت نیست، و یا این‌که جملۀ مزبور به مسبَّب (ملکیّت) تعلّق می‌گیرد ـ یعنی: نمی‌توانید در مال تصرّف کنید. بنابراین اگر نهی به خود معامله تعلّق بگیرد(1) و مثلاً گفته شود: لا تبع ما لیس عندک (به این معنا که شامل بیع فضولی شود) و یا: لا تبع السلاح بأعداء الدین، معنای «لا تبع» یا این است که: این سببیّت درست نیست و باعث نقل و انتقال نمی‌شود، و یا این‌که: تصرّف نمودن در بدل سلاح برای فروشنده جایز نیست و بدل ملک او نمی‌شود.

 ............................................................................................................

پانوشت‌ها:

(1) چون اگر مراد قانون‌گذار فعل خارجی ـ مثل نوشتن عقدنامه ـ باشد، خود عمل را در نظر گرفته و از آن نهی خواهد کرد و این ربطی به معامله نداشته و باید به عناوین ثانویه باشد. در نتیجه در آیۀ مبارکۀ: "إِذَا نُودِیَ لِلصَّلَاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَیْعَ" (سورۀ جمعه، آیۀ 9) از آن جا که تعبیر "وذروا البیع" تفاوت بسیاری با: «فلا تبیعوا» دارد، باید به تفاوت بسیارِ این دو تعبیر توجّه داشت؛ چرا که در آن جا قرینه وجود دارد که مراد شارع نهی از بیع و داد و ستد نیست، بلکه نظر او بر این است که نماز جمعه خوانده شود و مؤمنین نماز را رها نکرده و به کار خود مشغول شوند، و به عبارت دیگر در آن جا عنوان اوّلی عمل حساب شده و طبیعتاً‌ ربطی به خود معامله ندارد. البتّه احتمال بطلان و یا صحّت معامله هر یک در جای خود باقی است، و کسی هم که نهی در معاملات را موجب صحّت معامله دانسته است، شاید این معنا را تصور کرده و گمان نموده که این تعبیر نشان می‌دهد که معامله در آن زمانِ بخصوص صحیح ولی حرام است.

(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 16/ 9/ 1384)

 

#فقه

#قواعد عامه

#مکاسب

#قواعد عامه در باب مکاسب

#اولین قاعده عامه

#حدیث تحف العقول

#برخی از مشکلات در راه قبول این روایت

#معقول نبودن تعلق نهی به معاملات

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

قواعد عامه در باب مکاسب (38) :: دروس استاد عرفانیان