دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

قواعد عامه در باب مکاسب (59)

پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۹، ۲۳:۲۸

«فهذه وجوهٌ من وجوه الإجارات، حلال لمن کان من الناس». این نحو اجاره اصلاً جایز است. دیگر در آن این درجات اجتماعی را ندارد. هر کسی این کار را بکند؛ چون انسان مالک فعل خودش است ــ به این معنا ــ، نه این‌که ولایت دارد. مالکیّت به معنی قدرت است، نه به معنای ملک اعتباری.

 «حلال لمن کان من الناس مَلِکاً أو سوقةً». ما در زبان فارسی می‌گوییم: ارباب باشد، یا رعیّت. در زبان عربی به جای ارباب و رعیّت «ملکاً، أو سوقةً»‌ می‌آید و مراد از «ملک» یعنی پادشاه و «سوقة» یعنی مردم عادی. البته «سوقة» از نظر لغوی به‌معنای مردم بازاری است، اما این جا مرادشان در این اصطلاح یعنی: غیر پادشاه؛ یعنی رعیّت. پادشاه هم رفت خودش را اجاره داد به یک کاری مثل نوشتن. یک نامه نوشت، پول بگیرد. چه فرق می کند؟ عمل محترم است. همه می‌توانند  اجرت عملشان را بگیرند. «أو کافراً، أو مؤمناً»؛ کافر باشد، یا مؤمن باشد. مراد از کافر هم معلوم است که باید به‌اصطلاح جان و مالش محترم باشد.

«فحلالٌ إجارته». از این عبارت معلوم می‌شود که خود معامله هم متّصف به صحّت و به حرمت و اباحه می‌شود، که سابقاً عرض کردیم: اتّصاف خود معامله به حلّیّت و حرمت خیلی بعید است و ظاهراً مراد از حلیّت و حرمت یا به لحاظ سبب است، یا مسبّب، که شرحش بماند برای بعد ان شاء الله.

«فأمّا وجوه الحرام من وجوه الإجارة [فـ]نظیر أن یواجر نفسه علی حمل ما یحرم علیه أکله، أو شربه، أو لبسه».  بعضی می‌خواهند از خود آن دلیل که:‌ " إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ" [سورۀ مائده، آیۀ 90] دربیاورند که مثلاً حالا که "فاجتنبوه"، این "فاجتنبوه" اطلاق دارد و جمیع شؤونش را می‌گیرد، نه این‌که فقط: نخورید؛ یعنی: خرید و فروش هم نکنید، سر سفره‌تان هم نگذارید، در خانه‌تان هم نگه ندارید. "فاجتنبوه" یعنی شما یک جانب بشوید، آن هم یک جانب. این اقتضا می‌کند حتّی  روی سرتان حمل هم نکنید. اگر ماشین وانت دارید، با وانتتان شراب را حمل نکنید. خلاصه آن‌که اطلاق "فاجتنبوه" حتّی حرمت حمل را هم می‌گیرد.

«حرام أکله، شربه، أو لبسه». در «لبسه» هم اشکالاتش مطرح شد، که دیگر تکرار نمی‌کنیم، مگر مثلاً بگوییم: در حریر، حالا حریری است که جوری دوخته شده فقط مرد می‌پوشد، زن نمی‌تواند بپوشد. بگوییم: چنین حریری لبسش حتّی بر زن مثلاً حرام است، وگرنه معنا ندارد و «لبسه» مشکل خواهد داشت.

«أو یؤاجر نفسه فی صنعة ذلک الشیء». خودش را اجیر بکند شراب درست بکند، آن هم نمی‌شود؛ یعنی: شراب که ممنوع شد، حملش حرام است، ساختنش حرام است، «حفظه» یعنی در خانه‌اش نگه بدارد، آن هم حرام است.

«أو لبسه». «لبسه» مثلاً کارش این باشد که پیش آقایی اجیر بشود که کار او فقط پوشاندن لباس حریر باشد. این هم به هر حال روشن نیست.

«أو یؤاجر نفسه فی هدم المساجد».  این جا دیگر می‌دانید به عناوین ثانویّه خواهد بود. گاهی خود عنوان و خود عمل بذاته حرام است. «ضراراً». این  «ضراراً» قید است برای «هدم». یعنی: هدم مسجد به عنوان حق اشکال ندارد. خب، می‌خواهند یک مسجدی را خراب کنند بسازند. آن کارگری که این را خراب می‌کند که این عملش حرام نیست.

«أو قتل النفس بغیر حلٍّ». اگر حلال باشد که اشکال ندارد.

(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج فقه، 21/ 9/ 1384)

 

#فقه

#قواعد عامه

#مکاسب

#قواعد عامه در باب مکاسب

#اولین قاعده عامه

#حدیث تحف العقول

#دنباله تشریح متن حدیث و بیان فواید موجود در آن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

قواعد عامه در باب مکاسب (59) :: دروس استاد عرفانیان