دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

قطع (36)

چهارشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۴:۴۵

بعد می‌فرمایند: «وإن کان الحکم ممّا لا یلتفت إلیه المقلّد ـ کما إذا لم یکن فعلیّاً ‌فی حقّه ـ»؛ یعنی در حقّ مجتهد فعلی نشده و مثلاً مالک نصاب نیست.

 «فلا بدّ للمجتهد أن یُجری الاستصحاب بلحاظ یقینه وشکّه». ضمیر «یقینه» و «شکّه» به مقلّد می‌خورد. «لکونه متیقّناً بالحکم فی حقّ مقلّده، شاکّاً فی بقائه» بقای حکم «علی ما تقدّم، وکذا إذا کان الشکّ مورداً للاحتیاط».

 عمده این است که ممکن است استصحاب را به لحاظ یقین مقلّد انجام دهد.  «ویرجع المقلّد إلیه فی جمیع ذلک من باب رجوع الجاهل إلی العالم». نکته این است که مرحوم استاد می‌گوید: این نیابت نیست ـ که مرحوم شیخ انصاری فرموده ـ؛ چون دلیل بر این نیابت نداریم، امّا از باب رجوع عالم به جاهل است؛ «لما تقدّم من عدم اختصاص هذا الحکم» یعنی رجوع جاهل به عالم «بما إذا کان علم العالم مستنداً». البته مستند بودن لازم نیست و ـ هرچند خیلی بعید است ـ احتمال دارد که مراد ایشان باز استصحاب به لحاظ خود مجتهد باشد.

بعد هم آن اشکال فحص را مطرح کرده‌اند که: مقلّد نمی‌تواند فحص کند.

 «والجواب أنّ المجتهد یفحص ویبیِّن له الصغری». مجتهد خودش فحص و صغرا را برای مقلّد بیان می‌کند. «وأنّ المقام ممّا لم تقم‌ فیه حجّةٌ علی التکلیف، ویرجع المقلّد إلیه من باب الرجوع إلی أهل الخبرة». شیخ می‌گوید: «در این جا بیان نیست و مجتهد به نیابت از مقلّد این کار را می‌کند»، اما ایشان می‌گوید: «نه، این نیابت دلیل ندارد و مقلّد از باب رجوع به اهل خبره به او رجوع می‌کند.

 حال سؤال این است که: فرق بین نیابت و رجوع به اهل خبره چیست؟ و درست هم هست، یا نه؟

بعد ایشان می‌فرماید: «ویرجع المقلّد إلیه من باب الرجوع إلی أهل الخبرة فی تشخیص الصغری». در تشخیص صغرا نیابت نیست، رجوع به اهل خبره هست. «فیستقلّ عقله». در این جا هم عقلش مستقل می‌شود (دیگر مشخص نیست که با وجود مخالفت بزرگان علما چه‌طور عقل مقلّد مستقل می‌شود). «بما استقلّ به عقل المجتهد من قبح العقاب بلا بیان، فتکون الکبری وجدانیّةً للمقلّد بعد تشخیص الصغری بالرجوع إلی المجتهد». در تشخیص صغرا به جهت رجوع به اهل خبره به مجتهد رجوع می‌کند.

«ولو فرض بأنّ المقلّد لم یکن أهلاً لإدراک حکم العقل لذلک»؛ چون بزرگان علما هستند که می‌گویند: این جا قاعدۀ دفع ضرر محتمل ـ یا قاعدۀ «حقّ الطاعة» به‌اصطلاح ـ جاری می‌شود. «ولو فرض أنّ المقلّد لم یکن أهلاً لإدراک حکم العقل بذلک فیرجع إلی المجتهد فی تشخیص الکبری أیضاً»؛ یعنی: هم در صغرا رجوع  به مجتهد می‌کند که می‌گوید: «در این جا بیان نیست» و هم این‌که در کبرا به اهل خبره رجوع می‌کند که مجتهد است و می‌گوید: قبح عقاب بلا بیان. بعد از رجوع به اهل خبره در صغرا و کبرا برائت اجرا می‌کند. البته من واقعاً نمی‌فهمم این چه اجرای برائتی است که طرفینش را کسی دیگر احراز کند و مقلد تمامش را از دیگری بگیرد؟

 «فکما بیّن له أنّ المقام ممّا لم تقم فیه حجّةٌ علی التکلیف یبیّن له أنّ العقاب بلا حجّة و بیان قبیحٌ بحکم العقل».

 

(حضرت آیت الله استاد حاج سید احمد مددی موسوی، خارج اصول، 22/ 1/ 1390)

 

 

اصول

قطع

حجیت قطع

مروری بر عبارات مرحوم استاد آیت الله خویی

(قسمت سوم)

فرق بین نیابت و رجوع به اهل خبره

سخنی عجیب از استاد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

قطع (36) :: دروس استاد عرفانیان