دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

بحث در ـ به‌اصطلاح بعضی از آقایان ـ مقصد ششم از مقاصد علم اصول ( حجج و امارات) بود و عرض شد: به خاطر تبعیّت از مرحوم شیخ انصاری (قده) ـ که حالات مکلّف را تقسیم به قطع و ظنّ و شک فرمودند ـ این تقسیم بعدها مبنای کار آقایان اصولی متأخّر قرار گرفت، وگرنه این روش بحث ـ که اوّل قطع و بعد ظن و بعد شک و قطع و ظن را در بحث حجج و شک را هم در بحث اصول عملیّه بیاورند ـ در کتب سابقین نبوده.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۰۴
سیدرضا

1. شماها نسل انقلاب هستید و از همان کودکی در یک دستتان قرآن بوده و در دست دیگر «نهج البلاغه» و آرمانتان شهادت و هرچند از رنج بی‌غذایی فریادتان بلند است، اما اگر شب و روز هم بر شما گلوله بارد محکم و استوار ایستاده‌اید. اما من دوباره از همان کودکی سرم توی کتاب بوده و با «سلول 18» علی‌اشرف درویشیان و «مادر» ماکسیم گورکی بزرگ شده‌ام (منظورم البته کتاب «مادر» است، وگرنه مانند یکی از رؤسای جمهور توفیق در آغوش کشیدن مادر کسی را نداشته‌ام). من‌جمله کتاب‌های جلال آل احمد بود که هم قلمش جذاب بود و هم احساس روشن‌فکری عجیبی به خواننده می‌داد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۹ ، ۱۳:۲۵
سیدرضا

1. «غدیرنامه» را که نوشتم (جناب زمانی محبت فرموده و مطالبش را در چند Pdf در کانال قرار داده‌اند) یکی از اعتراضات این بود که: «رفقا می‌پرسند: چرا این قدر اشعار مثنوی در آن زیاد به کار رفته؟» این البته نشان از غیرت دینی دوستان داشت، اما کاش کمی هم دقت می‌فرمودند که اینها ابزاری در دستان سخنران و نویسنده‌اند. گاه ما را از ساعت‌ها سخن گفتن بی‌نیاز می‌کنند و گاه نشاطی در مستمع برمی‌انگیزند که آن سرش ناپیدا.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۹ ، ۰۴:۰۴
سیدرضا

به هر حال، طبق معلومات تاریخی‌ای که ما داریم تالیف این کتاب باید بین سال‌های 250 تا حدود سال‌های 330 ـ 350 باشد. الآن جزم پیدا کردن در مورد این کتابی که به‌نحو وجاده به ما رسیده و سر و ته درستی ندارد، کار بسیار مشکلی است، لکن انصافاً مرد ملّایی آن را نوشته و با وجود جهالت نسخه و جهالت کاتب، نسخه نسبتاً سالم به ما رسیده و این کتاب به هر حال در یک برهه از زمان بین دو مکتب قم و بغداد یک توافقی بر رویش شده. احتمالاً «کتاب تکلیف» باشد و یا از «کتاب تکلیف» گرفته و سرّ این‌که خیلی از فتاوا بین قدمای بغدادی‌ها بوده و در روایات نبوده به همین کتاب ـ یا به این سبک نوشته ـ برمی‌گردد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۶
سیدرضا

یکی از این‌ فوارق آن است که بغدادی‌ها چون سلطۀ سیاسی دستشان بوده طبیعتاً تندروتر می‌شوند. ما معتقدیم «أشهد أنّ علیّاً ولیّ الله» بعد از آمدن آل بویه در بغداد رواج پیدا می‌کند و قمی‌ها مخالف بودند. بالاخره قمی‌ها چون قم تحت نظارت حکومت ری بود نسبت به شیعیان تندرویی که در بغداد بودند و سلطۀ سیاسی دستشان بود دست‌به‌عصاتر حرکت می‌کردند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۴
سیدرضا

بعدها مثل «عوالی اللآلی» و بعضی از کتب از این «کتاب تکلیف» نقل کرده‌اند و مرحوم آقای صدر هم از همین نقل‌ها پی برده این کتاب «کتاب تکلیف» است . «کتاب تکلیف» تا قرن چهارم در قم (نه در فهارس اصحاب) جا افتاده بوده، به‌حیثی که مثل صدوق به پسرش و ایشان هم به مشایخ بغداد اجازه می‌دهند. عدّه‌ای هم روی این نکته که در اوّل کتاب بعد از «بسم الله» آمده: «یقول عبد الله علیّ بن موسی» استظهار کرده‌اند که مراد علیّ بن الحسین (بن) موسی بابویه معروف به صدوق پدر است. این انصافاً شاهد نمی‌شود؛ زیرا...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۳
سیدرضا

سنّی‌ها ادّعا می‌کنند شیعه با اعتزال تقارب پیدا کرد. در این باره ذهبی گفته است: «ومن حدود سبعین وثلاثمائة إلى زماننا هذا تصادق الرفض والاعتزال وتواخیا» (از سال 370 معتزله با روافض ـ به تعبیر وی ـ به هم نزدیک شدند) [میزان الاعتدال، ج 3، ص 149، ش 5904]. مراد او همان زمان شیخ مفید و... و این حرف راست است. مکتب شیخ مفید و بعد سیّد مرتضی به اصول اعتزال ـ که مهم‌ترین بخش آن هم عدم حجّیّت خبر بود ـ نزدیک‌تر هستند؛ چون معتزله خبر را حجّت نمی‌دانستند. در بحث حجّیّت خبر واحد مفصّلاً عرض کردیم: این‌که سیّد مرتضی ادّعای اجماع می‌کند که خبر حجّت نیست، حرف درستی است و مرادش علمای بغداد است. بغدادی‌ها مثل معتزله خبر را حجّت نمی‌دانستند. فرقی نمی‌کند، کسانی که دنبال مکتب عقلی‌گرایی بودند خبر را به‌عنوان تعبّد حجّت نمی‌دانستند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۳۹
سیدرضا

مرحوم سید حسن صدر احتمال داده‌اند «فقه الرضا» همان «کتاب تکلیف» شلمغانی باشد. به این مناسبت یک مختصری راجع به خود شلمغانی و «کتاب تکلیف» او و بیان حال این کتاب و شهرت و عدم شهرت آن صحبت شد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۳۸
سیدرضا

بعد می‌فرمایند: «وإن کان الحکم ممّا لا یلتفت إلیه المقلّد ـ کما إذا لم یکن فعلیّاً ‌فی حقّه ـ»؛ یعنی در حقّ مجتهد فعلی نشده و مثلاً مالک نصاب نیست.

 «فلا بدّ للمجتهد أن یُجری الاستصحاب بلحاظ یقینه وشکّه». ضمیر «یقینه» و «شکّه» به مقلّد می‌خورد. «لکونه متیقّناً بالحکم فی حقّ مقلّده، شاکّاً فی بقائه» بقای حکم «علی ما تقدّم، وکذا إذا کان الشکّ مورداً للاحتیاط».


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۴:۴۵
سیدرضا

نجاشی می‌گوید: «محمّد بن علیّ الشلمغانیّ أبو جعفر المعروف بابن العزاقر، کان متقدّماً فی أصحابنا». خیلی عجیب است. یعنی: یکی از چهره‌های بارز علمی اصحاب هم بوده. «فحمله الحسد لأبی القاسم حسین بن روح علی ترک المذهب والدخول فی المذاهب الردیئة». مرادش همان غلوّ انحرافی است. «حتّی خرج فیه توقیعات، فأخذه السلطان». در این نسخه «فأخذه» دارد و باید «وأخذه» باشد؛ یعنی...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۳
سیدرضا

شیخ کتاب «تکلیف» را توسّط فهرست صدوق (ره) نقل کرده(1)  و البتّه این به‌نحو اعتماد هم هست، که انصافاً فوق‌العاده برای ما ابهام‌آور است، که چه‌طور شده پدر صدوق به ایشان اجازه داده و اجازه را حذف نکرده، و بعد هم صدوق که سی و خرده‌ای سال بعد (355) به بغداد آمده در اجازه‌ای که به علمای بغداد داده، نام این کتاب هم هست؟!


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۲
سیدرضا

«وظهرت منهم مقالات منکرة». این «مقالات منکره»، «مذاهب فاسده» و «مذاهب ردیئه» در عبارت نجاشی بیش‌تر ناظر به همان غلوّ انحرافی است و بلااشکال شلمغانی قائل به آنها بوده.

«وله من الکتب الذی عملها فی حال الاستقامة کتاب التکلیف». مرحوم شیخ (قده) از کتب فراوان ابن ابی عزاقر ـ یا شلمغانی ـ فقط «تکلیف» را نام می‌برد و بعد می‌فرماید: «أخبرنا به جماعة عن أبی جعفر ابن بابویه، عن أبیه، عنه». مهم‌ترین این «جماعة‌» ابن‌غضائری و مفید (مشایخ بغدادی ایشان) اند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۱
سیدرضا

البته گاهی مطلبی لوازم اجتماعی هم پیدا می‌کند. ما احتمال می‌دهیم عدّه‌ای از این غلات ـ مخصوصاً آنهایی که در قم و غلات سیاسی بودند ـ نوعی حالت ضدّ عرب هم داشتند و به‌اصطلاح آن زمان شعوبی بودند؛ چون در آن زمان مخصوصاً به‌خاطر وجود بنی‌امیّه که یک نوع حالت ناسیونالیستی عربی رواج پیدا می‌کند، در مقابلش از قرن دوم یک نوع حالت ضدّ عرب به‌وجود آمد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۱
سیدرضا

مرحوم شیخ در رجال خود در باب «من لم یرو عنهم ـ علیهم السلام ـ» از شلمغانی به‌عنوان: «محمّد بن علیّ الشلمغانیّ یعرف بابن أبی العزاقر» (بابن العزاقر، العزافر، العزاقری؟) نام برده. «غالٍ» [الأبواب (رجال الطوسی)، ص 448، ش 6364]. امّا در «فهرست» فرموده: «محمّد بن علیّ الشلمغانیّ، یکنّا أبا جعفر، ویعرف بابن أبی العزاقر». در بعضی از روایات ما عزاقری هم آمده. «له کتب وروایات»؛ یعنی: هم خودش تألیف داشته و هم روایات و کتب اصحاب را نقل کرده. «وکان مستقیمَ الطریقة، ثمّ تغیّر وظهرت منهم مقالاتٌ منکَرة». این در تاریخ هست و اگر کتاب مرحوم تستری پیشتان هست، ایشان مقدار زیادی از متون تاریخی اهل سنّت و بیش از آقای خویی آورده «وظهرت منه مقالات منکَرة». اصطلاح «منکَرة» و «مذاهب فاسدة ردیئة» گاهی در عبارات نجاشی هم هست و مراد همان غلوّ انحرافی و دعوای «أنا الله» و «أنا الحقّ» و از این حرف‌هاست.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۰
سیدرضا

در فهارس الآن سه مصدر را داریم که کامل دست ماست: فهرست شیخ و فهرست نجاشی و فهرست ابو‌غالب زراری ـ که شیخ الشیعة فی زمانه بوده ـ و در آخر آن رسالۀ آل اعین چاپ شده.

اوّلین کتاب رجالی مال ابن‌فضّال است که مقداری از آن که مرحوم کشّی از استادش عیّاشی از ایشان نقل کرده الحمد لله به دست ما رسیده. این احتمالاً همان رجال ابن‌فضّال پسر (علیّ بن حسن) است (هرجا در «کشّی» دارد: محمّد بن مسعود، قال: سألت علیّ بن حسن...) که چیزی حدود 10 ـ 15 صفحه می‌شود. بعد هم اصحاب نوشته‌اند و...

برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۵۹
سیدرضا

محور اساسی علم رجال (موضوع این امر اعتباری) کسانی ـ به عنوان راوی ـ هستند که روایت دارند، امّا اگر بخواهیم شرح حالشان را بگوییم «تراجم» خواهد بود. اگر هم شخص مؤلّف است و راوی نیست، اصلاً در علم رجال وارد نمی‌شود. به‌عنوان مثال مرحوم شیخ حرّ عاملی دو جلد کتاب دارد: یکی «أمل الآمل» که دربارۀ علمای لبنان و دیگری «تذکرة‌ المتبحّرین» که مطلق است. این دو جلد را مرحوم آقای خویی در رجال خود آورده‌اند، در حالی که این کار علمی نیست و ربطی به رجال ندارد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۵۸
سیدرضا

به‌مناسبت «کتاب تکلیف» شلمغانی عرض کردیم: این شخص (محمّد بن علی شلمغانی) در اوایل قرن چهارم در بغداد اعدام شد و قبل از آن بلااشکال از علمای شیعه بود و حتّی روابطی هم ظاهراً با جناب حسین بن  روح داشته. این کتاب را تدوین می‌کند و آن را یا علمای بغداد دیده‌اند و یا به تعبیر بعضی از کتب خود مرحوم حسین بن روح درخواست کرد که: «بیاورید، من ببینم» و چون در ایّام اوّل کار به‌حسب ظاهر مرد ظاهرالصلاحی بوده، این کتابش هم بین اصحاب مشهور می‌شود و بعد از انحراف وی نه فقط این کتاب بلکه روایات ایشان از دور علمی خارج می‌شود.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۵۶
سیدرضا

جدّاً عذرخواهم. دیشب حال و حوصله نداشتم و اعراب شعر دقیق نبود (مستقیم Copy/ Paste کرده بودم). الآن تا جایی که توانستم درست کرده‌ام. اصلاً نمی‌دانم چرا هروقت نامی از این 3 برده می‌شود کلی به هم می‌ریزم و دیگر حال و حوصله‌ای برایم نمی‌ماند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۱۵
سیدرضا

این را از استاد حشمت‌پور ـ زاد الله فی توفیقاته ـ به یادگار دارم که مانند توحید و نبوت در امامت هم باید ابتدا تخلیه و تبری و نفی باشد تا نوبت به تجلیه و تحلیه و تولی و اثبات برسد، وگرنه:

با دو قبله در ره مقصود نتوان زد قدم/ یا هوای دوست باید یا رضای خویشتن

یعنی همان گونه که تا با «لا إله» خدایان دروغین را کنار نزنیم و طرد نکنیم نوبت به اثبات حضرت احدیت نمی‌رسد و تا وقتی مسیلمه‌های کذاب را نشناسیم و رابطه‌مان با آنها «فرّ فرارَک من الأسد» نباشد نمی‌توانیم رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) را هم چنان که باید و شاید بشناسیم، در امامت و ولایت هم باید خلفای دروغین را گوشه‌ای از ذهن داشته باشیم تا بتوانیم کمی پی به عیار امیر المؤمنین حقیقی (علیه السلام) ببریم.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۱۹
سیدرضا

این بانویی که تازه دارم مطالبش را زیر و رو می‌کنم یک بار نوشته:

ساعت یازده نشده بود که بابا به خانه برگشت. معمولاً تا ظهر مریض می‌دید و تا از مطب برسد به خانه کمی از ظهر گذشته بود. مامان از شنیدن صدای چرخیدن کلید توی در تعجب کرد و گفت: «وا، آمدی؟!»

بابا با سر و صورت سرخ و برافروخته و پیراهن جرخورده وارد شد و سریع رفت توی اتاق. مامان دوید دنبالش: «چی شده؟!»

کتک خورده بود. کراواتش را قیچی کرده بودند، ماشینش را هم ازش گرفته و برده بودند.

اما این تنها خاطرۀ ما از دهۀ فجر اوایل دهۀ شصت نبود.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۲۱
سیدرضا

سراغ کانال بانویی دیگر رفته‌ و شروع کرده‌ام به ناخنک زدن. (1)

مطلبی گذاشته با عنوان «جزم و لذت» و نوشته:

به «کلّمینی یا حمیرا» که می‌رسم زانوانم سست می‌شود. در پی آن نیستم و نبودم هرگز که راوی آن ثقه است یا نه. فقط خودش را می‌بینم، نه در هیئت هاله و نور و شبح، در هیئت مردی واقعی که از تف آفتاب به سایه‌سار زن محبوبش پناه گرفته؛ چون شاطری که عرق از چهره و گره از جبین برگرفته تا دمی دور از تنور بنشیند. می‌نشیند و می‌گوید با من حرف بزن. حرف بزن و به دنیا مشغولم دار. طنین این «حمیرا» گفتنش چنان عاشقانه است گویی دو قمری سر به هم آورده‌اند و میانشان هاله‌های طلایی «عزیزم گفتن و جانم شنفتن» حلقه در حلقه می‌گردد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۱۵
سیدرضا

خوب است برخی رفقا به جای این‌که پیغام و پسغام بدهند: «سلام آقای عرفانیان متاسفانه در مطالبتان، تکبر علمی موج می‌زند (یک مورد برای نمونه؟؟؟!!!). لطفا خاضعانه بنویسید. در واقع خاضعانه نگاه کنید» یادبگیرند مطالب را حرام نکرده و از آنها برای استفاده در مجامع علمی بهره بگیرند. چشم. من هم که عمری است از خداوند مسئلت می‌کنم به درد تکبر دچار نشوم باز هم در رفتارهایم دقت می‌کنم تا مبادا دلی به درد آید. البته خودمانیم ها! کسی که این قدر شوخی می‌کند را برعکس باید به سبک‌سری متهم کرد و نه تکبر. نمی‌دانم! انگار کار دنیا برعکس شده.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۰۵
سیدرضا

دوستی بسیار عزیز (با نام مستعار 133) (1) برایم به مناسبت ایام شعری فرستاده‌اند که ینکشف توفیق الهی یارشان بوده و حاصل شیر پاکی است که خورده‌اند:

شتر سوار جمل را چو آیدت بریاد/ بگو: به روح کثیفش هزار لعنت باد

همان مگس که به سیمرغ کَلّ و زحمت بود/ و در مقابل شیر ژیان، علی اِستاد

همان که رحمت حق آرزوی مرگش داشت/ بریده باد دو دستش که بر نبی سم داد

اگر سؤال بپرسی که: او کجا؟ ابلیس؟/ دهم جواب که: بودش هزار بار اُستاد

ضعیفه‌ای که به قاطر سوار بود این بار/ هدف گرفت به تیرش تن پیمبرزاد

ز جسم پاک غریب مدینه در آن روز/ نه یک، نه دو، که کشیدند تیر تا هفتاد

شنید تا که به فرق امیر ضربت خورد/ ز شوق سجده‌کنان بر روی زمین افتاد

زنی که اسم غلامش عوض شد آن روز و/ به نام قاتل مولا ز کینه نام نهاد

نگو‌ که: مادر ما این‌چنین زنی باشد/ خدیجه مادر ما شیعه‌هاست ـ روحش شاد ـ

به گوش من پدرم گفته دشمنش باشم/ هزار مرتبه هر روز خانه‌اش آباد

شتر سوار جمل را چو آیدت بر یاد/ بگو: به روح کثیفش هزار لعنت باد


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۱۸
سیدرضا

سابقاً کراراً و مراراً عرض کردیم: خلاصۀ علم اصول آن است که: کلّ اصول در باب حجّت است. حجّت هم در اصول به دو معنا بوده:

1. به معنای مصدر تشریع و قانون‌گذاری. بحث کتاب و سنّت و آنچه که مربوط به مصادر تشریع است، مال قرن اوّل (قرن صحابه) است.

2. گاهی به‌معنای طریق و اماره و راه اثبات می‌آید، که این مال قرن دوم است.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۴۰
سیدرضا

و امّا این که ایشان صاحب نسخه است، مبتنی است بر این‌که این کتاب‌های شلمغانی در پیش اصحاب ما در اجازات و فهارس اصحاب ما وارد بوده و مخصوصاً همین نسخۀ ابن‌بابویه پدر، این رسماً در اجازات اصحاب ما بوده.

توضیح این‌که...

برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۹
سیدرضا

بلا اشکال بعد از شلمغانی کتب و روایات او مرفوض شد و الآن ما در روایات حتی یک روایت هم که در سندش شلمغانی باشد نداریم. با این‌که مرحوم شیخ می‌گوید: «له کتب وروایات»، یک دانه از روایات او الآن ما نداریم. معنایش این است که اصحاب ما رها کردند. مرحوم سیّد حسن صدر معتقد است این کتاب بعد از این‌که مهجور شد بعضی از نسخش موجود بود و این کتابی که الآن مثلاً فرض کنید در کتاب مرحوم «عوالی اللآلی» بعضی جاها از «کتاب تکلیف» نقل کرده، تصریح می‌کند، می‌گوید: وفی کتاب التکلیف این طور. چند تا عبارت در کتاب «عوالی اللآلی» هست که تصریح می‌کند از «کتاب تکلیف» است ـ یعنی: ما الآن از «کتاب تکلیف» معلومات زیادی نداریم، مگر...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۲
سیدرضا

به هر حال، یکی از عوامل وحدت دو مکتب قم و بغداد همین «کتاب تکلیف» شلمغانی بود و نقل می‌شود که شیعه این کتاب را زیاد تهیّه کردند و نقل شده که از حسین بن روح سؤال کردند که: با کتب شلمغانی چه کنیم؟(1) این سؤال در کتاب «غیبت» مرحوم شیخ طوسی آمده که از خادم حسین بن روح نقل می‌کند که از حسین بن روح راجع به شلمغانی سؤال کردم که...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۵۰
سیدرضا

مرحوم حسین بن روح ظاهراً بر اساس همان روشن‌بینی خودش صلاح در این می‌بیند که نوعی اتّفاق کلمه و یک جامع مشترک بین قم و بغداد ایجاد کند، و واقعاً هم فکری خوب و مثل این رساله‌های عملیّۀ مشترک است که می‌نویسند و ظاهراً این مسئولیّت را به محمّد بن علی شلمغانی واگذار می‌کند که چیزی بنویسد که بین هر دو باشد که این دو قبول کنند. این نوشتار...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۴۹
سیدرضا

ظاهراً در همان اوایل امر ایشان چون فقیه بوده کتابی را به نام «تکلیف» ـ کما هو المشهور ـ یا «تأدیب» ـ که در کتاب «غیبت» شیخ طوسی «تأدیب» آمده(1) می‌نویسد. به تعبیر شیخ: فقیه من فقهائنا،(2) لکن از لیست کتاب‌هایش معلوم می‌شود بیش از فقیه و محدّث و متکلّم هم بوده. (3)


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۴۴
سیدرضا

راجع به «کتاب التکلیف» باید دانست: شلمغانی بلااشکال در بغداد جزء وجوه و علما، فقیه و ملّا ـ بلکه ظاهراً متکلّم و در خطّ عرفان هم ـ بوده. در مجموع حدیث و ... هم خود مؤلّف بوده و هم راوی آثار اصحاب است؛ یعنی: به‌اصطلاح آن زمان: له کتبٌ وروایات(1)؛ یعنی مثلاً خودش هم تألیفات داشته، و کلمۀ «روایات» هم یعنی راوی کتاب‌های بقیّه بوده (مثلاً کتاب ابن ابی‌عمیر و کتاب جمیل را هم نقل می‌کرده) و علما غالباً هر دو شأن را داشتند. خود مرحوم صدوق «من لا یحضره الفقیه» دارد، فهرست هم دارد. فهرستش روایات ایشان و طرق ایشان به کتاب‌های اصحاب (مثل کتاب یونس، کتاب جمیل، کتاب علاء بن رزین و...) است، نه «روایت» به‌اصطلاح زمان ما.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۴۲
سیدرضا

مرحوم سید حسن صدر در رساله‌ای که نوشته‌اند و چاپ شده (فصل القضا فی حقیقة الکتاب المشتهر بـ: فقه الرضا) اوّلاً اعتقاد ایشان این است که این یک کتاب واحد نیست (یعنی: آنچه که توسّط مرحوم قاضی میرحسین، امیرحسین به اصفهان رسیده کتاب واحد نبوده)، مجموعۀ اوراق و رساله‌های ناقص یا تامّی بوده که در یک جلد جمع آوری شده و انصافاً حق با ایشان است و ای کاش از همان اوّل هم بزرگان ما ـ مثل مرحوم مجلسی و دیگران ـ سعی می‌کردند این را تفکیک کنند. آن جاهایی از آن که با هم منسجم است، معلوم است یک رساله است. بقیّه‌اش که متفرّقات است را از هم جدا کنند. البتّه با تفکیک هم ما باز درست به حقیقت کتاب نمی‌رسیم.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۳:۴۱
سیدرضا

امروز تا دلتان بخواهد حالم خراب است. یکی از رفقای دانشگاهی ـ از آنهایی که انگار جز مهر و صفا در سرشتشان نیست ـ پایان‌نامۀ دکترایش را فرستاده بود تا بخوانم و اگر احیاناً مشکلی داشت رفع و رجوع شود. اول کار هم تصریح کرده بود که: «کار با همین وضع فعلی هم جلو خواهد رفت و کسی متوجه اشکالاتش نخواهد شد، اما می‌خواهم اگر زمانی چاپش کردم بی عیب و نقص درآید». تصحیح تفسیری از قرآن با رویکرد صوفیانه بود و آن قدر برایم کدورت روح آورد که خدا گواه است حتی یک بار به ذهنم خطور کرد نکند واژگونی خودرو هم تکویناً به همین کار مربوط باشد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۱۵
سیدرضا

کانال «صدغیها» مسابقه گذاشته و جوایز فرهنگی و از این حرف‌ها. لابد می‌فرمایید:

چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو/ رندی و خراباتی در عهد شباب اولی

اما انگار یادتان رفته:

روح پدرم شاد که می‌گفت به استاد:/ فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ

برایش نوشتم:...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۴:۱۶
سیدرضا

این کاری بوده که تا زمان مرحوم شیخ نوری انجام شده و بعد از ایشان غالباً دیگر همین چهار رأی معروف بود، تا مرحوم سیّد حسن صدر کاظمینی (قده) که واقعاً در حدیث و رجال و اسانید و علوم حدیث بسیار بزرگوار بوده و تألیفات بسیار نافعی دارد. ایشان از مشایخ مرحوم شیخ آقا بزرگ (ره) است، که برای اوّلین بار ایشان متفطّن می‌شود که این «کتاب تکلیف» شلمغانی است. نه رسالۀ علیّ بن بابویه است، نه مربوط به حضرت رضا (علیه السلام).


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۲۶
سیدرضا

خود حاجی نوری و عدّه‌ای قبل از ایشان متفطّن نکتۀ دیگری شدند و آن این‌که کتاب یک‌نواخت در فقه نیست. حدود نصف آن فقه و بعد یک‌دفعه روایات است ـ مثلاً: حدّثنی قاسم بن عروة، عن فلان، و چون نمی‌شود که امام رضا (علیه السلام) بگویند: حدّثنی فلان، به مشکل برخوردند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۲۴
سیدرضا

یکی از عبارات مهم و عمده‌اش که همان اصل مطلب است از مجلسی اوّل است که به‌حسب نقل این طور گفته: «من فضل اللّه علینا أنّه کان السیّد الفاضل، الثقة المحدّث، القاضی أمیر حسین (ره) مجاوراً عند بیت اللّه الحرام سنین کثیرة»؛ یعنی: فقط برای حج نرفته بوده، چند سال آن جا مقیم بوده. «وبعد ذلک جاء إلی هذا البلد»؛ یعنی: اصفهان؛ چون مرحوم مجلسی پدر اصفهان بوده. «ولمّا تشرّفت بخدمته وزیارته، قال» خود مرحوم سید حسین «:إنّی جئتکم بهدیّة نفیسة، وهی الفقه الرضویّ. قال: لمّا کنت فی مکّة المعظّمة جاءنی جماعة من أهل قم مع کتاب قدیم».


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۲۰
سیدرضا

مرحوم محدّث نوری (قده) در خاتمۀ «مستدرک» ـ که بسیار کتاب نافعی است و برای خبرویّت در بحث‌های رجالی و حدیثی دیدن یک دور آن خیلی نافع و کارگشاست ـ در فائدۀ اولی ـ که در این چاپ جدید «مستدرک» که به‌حسب تسلسل جلد یکِ نوزده می‌شود  ـ کتبی را ذکر کرده که عدّۀ زیادی از آنها در اختیار صاحب «وسائل» بوده ـ بعضی‌هایش هم نبوده ـ و به آنها اعتقاد نداشته. حدود 73 کتاب است:...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۱۹
سیدرضا

این کتاب در زمان مجلسی پدر و پسر، بین اصحاب شهرت پیدا می‌کند و از آن زمان محلّ بحث می‌شود که آیا آن را قبول کنیم، یا نه؛ چون دارای احکام خاصّی بوده، خصوصاً عدّه‌ای از احکامی که اصحاب ما دلیلش را پیدا نکرده بودند؛ یعنی: چیزی در حدود 7 قرن فتوا بدون دلیل بین شیعه وجود داشت و دلیل آن فقط اجماع بود و بعد از هفت قرن منحصراً در این کتاب پیدا شد و چون اوایلش هم این طور بود که: «یقول عبد الله علیّ بن موسی»، طرف ادّعا می‌کرد که این مثلاً به خطّ حضرت رضا (علیه السلام) و یا منسوب به آن حضرت است. اینها منشأ بحث فراوانی بین اصحاب ما شد...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۱۷
سیدرضا

گلۀ مختصری هم بنده به مرحوم مجلسی دارم و ندیده‌ام آقایان گفته باشند. مسافت قم تا اصفهان 180 کیلومتر است. (1) این که کاری نداشت که خود ایشان در مناسبت‌های زیارتی قم، دو نفر عالم به  قم می‌فرستاد ـ و یا خودش به قم تشریف می‌آورد ـ از میرسید حسین بپرسند: این حجّاج قمی چه کسی بودند که به مکّه آمدند و کتابی آوردند و آیا آن کتاب از مکّه برگشت یا برنگشت؟ خب، اگر کتاب برگشته، خود مرحوم مجلسی مستقیم از آن کتاب نقل کند. حتی اگر به جای قم کوفه یا مثلاً کشّ و سمرقند هم بود ـ که مسافت طولانی است ـ، برای مثل مجلسی ـ که شیخ الاسلام یک کشور شیعه بود ـ که مشکل نبود. بروند و ببینند، اگر به قم برگردانده‌اند، به اصفهان بیاورند و خود ایشان استنساخ کند. این مسئلۀ کمی نیست و ادّعا می‌شود که این خطّ امام رضا (سلام الله علیه) است و خطوط علما هم پشتش بوده. قطعاً مرحوم مجلسی بیش از اینها دربارۀ حدیث زحمت کشیده.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۱۳
سیدرضا

کتاب «فقه الرضا» از قرن یازدهم به بعد بین اصحاب پیدا می‌شود. اوّلین کسی که آن را پیدا کرده یکی از علمای اصفهان ـ به‌نام مرحوم سیّد میرحسین و یا میرحسین ـ است. مرحوم مجلسی می‌فرمایند که: مرحوم میرحسین که از علمای اصفهان بود می‌گوید: من در وقتی در مکۀ معظّمه مجاور بودم(1) عدّه‌ای از حجّاج قم آمده بودند و کتابی با آنها بود. ایشان آن کتاب را استنساخ می‌کند و بعد می‌آورد اصفهان و با آوردن کتاب به اصفهان این کتاب مشهور می‌شود. این کتاب مثل همۀ کتاب‌های آن زمان خطّی بوده و ایشان ادّعا می‌کند که با قرائن و امارات برای من وثوق پیدا شده بود که مال حضرت رضا (علیه السلام) است. البتّه در اوّل کتاب این طور بوده: «بسم الله الرحمن الرحیم. یقول عبد الله علیّ بن موسی» و این آقا برایش وثوق پیدا می‌شود که این کلام حضرت رضا ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ است.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۱۳
سیدرضا

مرحوم شیخ بعد از روایت «تحف العقول» فرموده‌اند: «ورواه غیر واحد من رسالة المحکم و المتشابه للسیّد المرتضی». عادتاً بعد از «تحف العقول» باید در این جا متعرّض کتاب «محکم و متشابه» شویم، ولی عرض کردیم: چنین متنی حتّی به مقداری از تشابه، در کتاب «محکم و متشابه» نیامده. کتاب «محکم و متشابه» با این متن روایت «تحف العقول» تباین کلّی دارد و لذا مثل مرحوم استاد (قده) در «مصباح الفقاهة» و دیگرانی که شرح بر «مکاسب» مرحوم شیخ نوشته و چاپ کرده‌اند متعرّض شده‌اند که این جا تعجّب از شیخ انصاری است که چرا این حرف را زده.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۰۸
سیدرضا

عدّه‌ای از بزرگان ـ مثل مرحوم استاد (آیت الله خویی) ـ اعتراض کرده‌اند که روایت «تحف العقول» مثلاً بخش زراعت و کشاورزی را ندارد. (پاسخ این است که:) احتمالاً بیش‌تر ناظر به جریانی بوده که در مبادلات اقتصادی ـ یعنی: در اخذ و عطا ـ باشد. در کشاورزی انسان آن مبدأ اوّل را مستقیم از زمین می‌گیرد و دیگر داد و ستدی در کار نیست، امّا در بخش کارمندی حقوق می‌گیرد. یا در بخش صنعت کار می‌کند و پول می‌گیرد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۰۵
سیدرضا

یادداشتی دیدم از آقایی به نام ید الله موقن که: «نجف دریابندری مترجم  مشهور درگذشت.  چون من از نسل قدیمی‌تری هستم مطالبی در مورد ترجمه های ایشان می‌دانم که شاید نسل جوان نداند. من خودم از نوجوانی ترجمۀ "تاریخ فلسفۀ غرب" برتراند راسل و کتاب "عرفان و منطق" مقالاتی از راسل را  به ترجمۀ دریابندری خوانده بودم. دریابندری برای کسانی که در فرانکلین به کار ترجمه اشتغال داشتند بت بود ومرادشان بود. من وقتی که از انگلستان برگشتم  در جلسات جنگ اصفهان شرکت می‌کردم و  مطالبی را که از کتاب "اسطورۀ دولت" ارنست کاسیرر ترجمه کرده بودم  می‌خواندم. تا این‌که...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۲:۰۶
سیدرضا

با عنایت به آنچه گفتیم روشن شد که منشأ اشتباه این جاست که چون طریقیّت و کشف ذات قطع است خیال می‌کنند حجّیّت هم ذات آن است، در حالی که حجّیّت امری اجتماعی (یحتجّ به کلٌّ من الطرفین، دولت بر مردم، مردم بر دولت) است و لازمۀ کشف و طریقیّت و لازمۀ مرآتیّت قطع نسبت به واقع نیست.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۱۲
سیدرضا

الآن در علوم حقیقی (نجومی، یا فیزیکی، یا شیمیایی، یا ریاضی) قطع حجّیّت ندارد و اصلاً محلّ کلام نیست، برخلاف دنیای امور اعتباری ـ که یکی‌اش هم قوانین بشری یا قوانین الهی است ـ که در این جاها قطع حجّیّت دارد؛ یعنی طرف می‌تواند بگوید: «من قطع داشتم» و نگاه کنند که واقعاً حالت قطع داشته تا حتّی اگر قطعش هم مخالف واقع باشد لااقل او را معذور بدانند. اگر هم موافق باشد، می‌گویند: تو که قطع داشتی چرا عمل نکردی؟


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۱۰
سیدرضا

گفتیم که مرحوم استاد آیت الله خویی و عده‌ای بحث از حجّیّت قطع را مقدّمی و استطرادی و‌ بحث حجّیّت خبر واحد را علمی و اصولی می‌دانند، اما به اعتقاد ما هر دو بحث مثل هم هستند، با این تفاوت که یکی در یک قانون خاص یا در یک جامعۀ معیّن (شرعی) است و یکی پیش کلّ عقلا.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۹
سیدرضا

به‌طور کلّی هر وقت بخواهیم در اصول بحث کنیم ریشۀ بحث ما در تنجّز است، برخلاف علم کلام که ریشۀ بحث در آن جا در عقوبت و احکام جزائی است. انصاف قضیّه هم آن است که نه تنها مسائل دو علم، بلکه حتّی اصطلاحات آن دو هم باید با هم تداخل پیدا نکنند، مگر آن مقداری که هر کدام احتیاج به آن دارند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۱:۰۹
سیدرضا

بحث اوّل که به‌عنوان تمهید فرموده‌اند بحثی است راجع به این‌که آیا بحث از قطع داخل در مسائل علم اصول است، یا داخل در مسائل کلام است؟ بعد از مرحوم شیخ در کتاب «کفایه» اشکال کرده که: این بحث قطع جزء مسائل علم اصول نیست و اشبه به مسائل کلام است. (1) بعد مرحوم استاد همان مطلب را پیگیری کرده(2)  و معیار در علم اصول را بیان فرموده‌ و بعد می‌فرماید...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۷:۴۴
سیدرضا

بحث دیگری هم که عده‌ای از اعلام و من‌جمله حضرت استاد مطرح کرده‌اند این است که چرا ایشان مقصد اول را در علم قرار داده‌اند؟ علم به معنای اصولی حجت نیست.

فعلاً از کتاب «الدراسات فی الأُصول العملیة» مرحوم آسید علی شاهرودی می‌خوانیم که از شاگردان خیلی ممتاز مرحوم آقای خویی بودند و حدود 20 سال در درس مرحوم استاد حاضر شدند و معروف بود حتی یک روز هم درس را ترک نکردند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۲۸
سیدرضا

بحث‌هایی راجع به خود عبارت شیخ مطرح است که:

1. مراد از مکلف مکلف فعلی است یا مکلف شأنی؟ اگر مکلف فعلی باشد در مکلف فعلی اصلاً التفات هست و بدون التفات که مکلف نیست. پس «إذا التفت» قید توضیحی می‌شود، نه قید احترازی. اگر هم مراد مکلف شأنی باشد خلاف ظاهر وصف است؛ چون در اوصاف ـ حتی در اوصافی که جنبۀ اشتقاقی ندارند ـ الفاظ ظهور در فعلیت دارند.

...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۰:۱۹
سیدرضا

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دروس استاد عرفانیان