در واقع از سال 150 ، 160 و 170 به بعد بیشتر
مرحلۀ تنقیح میراثهای ماست که بنا شد این میراثهای 50 ساله تنقیح شود، که این کار
به چند شکل انجام گرفت.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
در واقع از سال 150 ، 160 و 170 به بعد بیشتر
مرحلۀ تنقیح میراثهای ماست که بنا شد این میراثهای 50 ساله تنقیح شود، که این کار
به چند شکل انجام گرفت.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
علمای قم و خراسان و... کمتر چنین میکردند و هر چه دورتر میشد (مثل کشّ و سمرقند) سبک اخباریگری ما ظهور و بروز بیشتری پیدا میکرد.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
کوتاه سخن اینکه در این مرحله علمای
بغداد در اثر شرایط زمانی (سهولت اتّصال به مکّه و مدینه و مساعد بودن زبان عربی)
بیشتر به نقّادی روایات پرداختند و این امر منجر به پیدایش دو دسته روایت شد که
به یک دسته عمل میشد و دستۀ دیگر طرح میگردید.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
بغداد شهری بزرگ و پایتخت بود و تدریجاً رشد
سریعی پیدا کرد. بعد از تأسیس بغداد و به خصوص زمان حضرت موسی بن جعفر و امام رضا
(علیهم السلام) و تدریجاً بیشتر با رشد بغداد بزرگان متکلّم شیعه - مثل یونس بن عبد
الرحمن، ابن ابیعمیر، هشام بن سالم، هشام بن حکم و صفوان - به بغداد میآیند و حدیثی
که پایههای اوّلیّهاش در کوفه یا در بصره بود به بغداد آمده و تنقیح میشود.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
نحوۀ دیگر اجماع در واقع نوعی تلقّی به قبول
است. بهعنوان مقدّمه باید دانست ـ چنان که در بحثهای مربوط به کتاب «فقه الرضا» خواهیم
گفت ـ میراثهای اصحاب ما اصولاً سه مرحله دارند...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
در فقه ما و در میان تراث شیعه اجماع به طور کلّی در زمانهای مختلف به اشکال مختلفی اراده شده، امّا متأسّفانه الآن همه را علما یکنواخت گرفتهاند. با توجه به این که مرحوم شیخ در بخشی از مکاسب محرّمه و غیر آن ادّعای اجماع فرموده، هدف ما فعلاً آشنایی اجمالی با دعاوی اجماع است.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
تا این جا مشخّص شد که در فقه اهل سنّت اجماع مصدر تشریع است؛ یعنی به اعتقاد آنها فقها حق دارند جمع شوند، اجماع کنند و مثلاً کاری را که خدا واجب کرده بود، کلّاً بردارند و این، خود، حکم الهی خواهد بود. مثلاً میگویند
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
مرحوم شیخ در کتاب «رسائل» فرمودهاند: لا إشکال فی رجحان الاحتیاط عقلاً ونقلاً ـ کما یستفاد من الأخبار المذکورة.
به نظر میرسد این فرمایش نیاز به بازنگری دارد.
حضرت آیت الله استاد مددی
میفرمایند: 3 قسم احتیاط داریم:
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
در زبان عربی گاه معانی مختلف با هیآت افاده میشود.
در آیۀ مبارکۀ « وَعَلَى الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعَامُ مِسْکِینٍ » هم گفته شده: «همزه (در هیئت باب «اِفعال») برای سلب آمده است» و همین حرف خیلی متین است. «یَطیقون» یعنی تحمل میکنند و «یُطیقون» یعنی نمیتوانند تحمل کنند. مثل پیرمرد اگر روزه بگیرد توانش تمام و طاقتش سلب میشود.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
مسئلۀ سومی که در مباحث خواهد آمد (سومین مصدر تشریع) و شیخ انصاری (ره) هم به آن تمسّک میکند اجماع است، که در پارهای موارد در مکاسب محرّمه میگوید: للإجماع. اجمالاً باید دانست با توجّه به شواهد تاریخی موجود اجماع اصولاً به عنوان یک نیاز فرهنگی و یا دینی از همان اوایل بعد از شهادت پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در فقه اسلامی و معارف دینی مطرح شد. نکته هم این بود که در اثر فتوحات جهان اسلام توسعه یافت و از حدود مدینه درآمدند و با دنیای جدیدی آشنا شدند و به ذهنشان رسید که این مسائل جدید را پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بیان نکرده. برای حلّ این مشکل دو راه پیدا شد...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
سلام و درود بیکران خدا بر شما
در ایام اربعین سید و سالار شهیدان عرض کردم: حال که از همگامی با پیادگان جا ماندیم بنا داریم از کاروان دانش جا نمانیم. این شد که بحث «صمدیه» و با اتمام آن مباحثۀ «سیوطی» را شروع کردیم، آن هم در ایام تعطیل دروس و بیشتر پنجشنبهها و جمعهها. گاهی اولین جلسۀ درس زمانی بود که هنوز خورشید طلوع نکرده بود. اوقاتی هم بود که سرفههای شدید امانم را میبرید، اما با این همه رفقا پایمردی کردند و خانوادههای گرانقدرمان پشتیبانی، تا امروز که به لطف خدا و زیر سایۀ اهل بیت عصمت و طهارت جلسۀ 125 «سیوطی» را هم پشت سر گذاشتیم
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
دربارۀ قاعدۀ فراغ و تجاوز روایتی که از محمد بن مسلم هست یک نقل از آن در «سرائر» ابنادریس حلی (ره) از حسن بن محبوب آمده: «عن محمد بن مسلم، عن أبی جعفر (علیه السلام) فی رجل شکّ بعد ما سجد أنّه لم یرکع، فقال: یمضی على شکّه حتّى یستیقن، ولا شیء علیه. فإن استیقن لم یعتدّ بالسجدتین اللتین لا رکعة (أی: لا رکوع) معهما، ویتمّ ما بقی علیه من صلاة، ولا سهو علیه»
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
قسم دوم ادلّه روایاتاند و بیتردید دربارۀ انواع معاملات روایات و سننی از رسول الله (صلی الله علیه و آله) داریم؛ مثلاً «نهی النبیُّ عن الغرر» جزء سنن ایشان است. بعضی از علما با تمسّک به اطلاق «تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ» قائل شدهاند که اگر بیع مجهول هم باشد اشکالی ندارد و اساساً یکی از ارکانی که اکنون در دنیای سرمایهداری منشأ جمع آوری ثروت است همین بیعهای مجهول است، در حالی که در روایات ما آمده که: «نهی النبیُّ عن الغرر»
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
به یک معنا می توان گفت: مهم ترین نکته این است که بسیاری از آیاتی که در باب معاملات به آنها تمسک شده بهحسب ظاهر دلالت بر آنچه ما فعلاً در صدد بیان آن هستیم ندارند؛ یعنی: در الفاظی که در آنها به کار برده شده بیع و شراء و معامله و عقد و عقود وارد نشده...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
آنچه در قرآن در مورد بیع و مکاسب داریم آیات زیادی نیست. البتّه در کلّ معاملات آیات زیادی در قرآن وجود ندارد، چه رسد به آنها که درخصوص بیع است. شاید مثلاً مهمترین آیهای که در سنخ معاملات داریم راجع به دَین و نوشتن آن باشد - که البتّه مربوط به بیع نیست.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
دربارۀ آیات الاحکام هم اهل سنّت کتاب دارند و هم شیعیان و این گونه کتابها در هر دو زبان فارسی و عربی به رشتۀ تحریر درآمدهاند و حتّی کتاب «تفسیر شاهی» که قسمتی از آن چاپ شده از بخش آیات الأحکام است.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
یکی از امور بسیار مهم در بحثهای
علمی شناخت مصادر است. در هر بحثی که قصد ورود به آن را داریم باید بدانیم چه
مقدار از آن عقلی، چه مقدارش عقلایی، چه مقدارش کتاب، چه مقدارش سنت و چه مقدارش
اجماعی است. این آشنایی با سنخ بحث بسیار مؤثّر بوده و نتایج شگرفی به دنبال خواهد
داشت.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
یکی از خدمات ابن ابیجمهور احسائی ـ البته «خدمت» از باب آنکه: بر عکس نهند نام زنگی کافور ـ آوردن عبارت «الناس مسلَّطون على أموالهم» بهعنوان فرمایش معصوم (علیه السلام) است که به حدیث سلطنت معروف شده. عبارت یاد شده اولین بار توسط مرحوم شیخ طوسی و در کتاب «خلاف» ـ که در فقه مقارَن است ـ وارد شیعه شده، وگرنه در هیچیک از مجامع حدیثی شیعه و حتی خود اهل سنت نیامده است.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
مرحوم کلینی از «کتاب الرحمۀ» سعد اصلاً نقل نکرده، اما شیخ زیاد نقل کرده. لذا هرجا در سند اسم «سعد بن عبد الله» بود مطمئن باشید از «کتاب الرحمه» است. البته نقل شیخ هم تنها در همان 5 بابی است که کتاب در آن بوده جلالت او به جای خودش محفوظ است، اما نسبت شذوذ هم در آن کتاب بالاست و نمیدانیم منشا شذوذ روایات او چیست. علت فتاوای شاذ آقای خویی هم در موارد زیادی همین اعتماد به روایات او و ازجمله روایت «أیّ وضوء أنقی من الغسل» است.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
مرحوم نجم الائمه اشکال میکند که اصلاً استثنا درست نیست؛ چون بین قبل و بعد «إلّا» تناقض پیش میآید لذا میگوید: در مثل «جاءنی القوم إلّا زیداً» فرض این است که «قوم إلّا زید» (قوم غیر زید) آمدند.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
هرعلمی دارای موضوع و همچنین روش خاصّ خود است.
موضوع مکاسب فعل مکلّف است، البتّه به لحاظ امور ایقاعی اعتباری. روش ما در این
بحث روشی است مخصوص به خود ـ یعنی: چیزی بین فقه خلاف و فقه امامیّه ـ؛ چراکه
معتقدیم روایات اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) و حتّی مذاهب اصحاب ناظر به
روایات و مذاهب اهل سنّت و شارح آن هستند و بر این نکته اصرار میورزیم که زوایای
مختلف فقه اهل بیت بدون اطّلاع بر فقه اسلامی روشن نمیشود.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
مرحوم محقّق (صاحب «شرایع») برای اوّلین بار ابواب فقه (فقه مکلّف) را 4 باب قرار داد. این روش هنوز هم در کتابهای امامیّه و حتّی در رسالههای عملیّه مراعات میشود و از ویژگیهای فقه امامیّه است (در فقه اهل سنّت، زیدیّه و اسماعیلیها وجود ندارد).
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
فرق بین حکمت و علت انصافاً ضابطۀ روشنی ندارد، ولی از مرحوم نایینی نقل کردهاند که: اگر چیزی با «فإنّ» یا «لأنّ» آمد، اگر آن عنوان را برداشته و موضوع حکم قرار دهیم و درست باشد میشود علت؛
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
فقه خلاف - که با همین عنوان هم در بین قدما معمول بوده - آن است که در ضمن بحث متعرّض آرای اهل سنّت هم میشوند. در کتب قدیم - مثل «کشف الظنون» - به فقه خلاف پرداخته و آن را تفسیر کردهاند
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
1. در تاریخ فقه و حدیث شیعه اولین کسی که اساتید کتاب شریف «من لا یحضره الفقیه» را بررسی کرد مرحوم علامه در قرن 8 است. ایشان گاهی میگوید: «روی الصدوق فی الصحیح»، ولی وقتی نگاه میکنیم در میان آنها احادیثی وجود دارد که خود مرحوم صدوق آنها را با عبارت «رُویَ» آورده است...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
دیروز در بحث شرح لمعه که بحمدالله توفیق داریم و ادله را هم اجمالاً نگاه میکنیم صحبت از شکیات نماز بود و شکهای مبطل، که فرمودهاند: صرف این شک مبطل نیست، بلکه اگر بعد التروّی ظن به هیچ طرف پیدا نشد، شک مبطل است...
برای خواندن تمام متن به ادامه
مطلب مراجعه فرمایید.
سالهایی را که در محضر حضرت استاد موسوی تهرانی درس میخواندم خوب به خاطر دارم. چنان با حرارت درس میفرمود و بهاصطلاح پنبۀ عبارتها را میزد که رفقا به شوخی میگفتند: اگر شیخ انصاری زنده شود خودش یک بار دیگر کتاب «رسائل» را پیش ایشان درس خواهد گرفت. «کفایۀ» آخوند که دیگر در دستانش مانند موم شده بود. یکی از یادگارهایی که همیشه از محضر مبارکش به همراه دارم داستان جذاب و پرکششی است که دربارۀ تعریفات و بلایی که بر سر آنها آمده تعریف میکرد...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
این روزها آن
قدر دربارۀ بودجههای سرازیر شده به حوزه و لزوم تغییر در روشهای اجتهاد و... گفتهاند
و شنیدهام که دارم از این نعل وارونه زدن
دیوانه میشوم. به نظرم رسید دستکم در این حیاطخلوتی که محبت کرده و برایم درست کردهاید
چند کلمه صحبت کنم شاید اثری کند.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
دیروز خدمت برخی
اساتید ساعات نابی سپری شد. در این میان حضرت استاد سید رسول موسوی تهرانی حفظه الله
ـ که به جرات میتوان اکثریت قریب به اتفاق طلاب علوم دینی را شاگرد بلاواسطه و یا
باواسطۀ ایشان به حساب آورد ـ خاطرهای تکاندهنده از مرحوم شیخ مرتضای زاهد تعریف
کردند که چون خود مستقیماً آن را دیده بودند
و مخصوصاً آینۀ وجودشان از بسیاری کدورتها منزه است خیلی در این بنده اثر کرد و به
قول سعدی کارگر اوفتاد.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
عزیزی تعریف میکرد که در راهپیمایی اربعین سال گذشته با شخصی همراه بودم که ظاهراً دارندۀ اولین دکتری حقوق IT از کشور انگلستان است و علاوه بر آن به نظر میرسید که سابقۀ تحصیلات حوزوی هم دارد.
در ضمنِ صحبتهای مختلفی که رد و بدل شد از او پرسیدم: به نظر شما مباحث الفاظ در علم اصول طولانی و به اصطلاح فربه نشده؟
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
ضمن تسلیت ایام شهادت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها ، دو نکتۀ علمی دیگر تقدیم میشود:
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
در ابتدای دورۀ جدید مباحثۀ «مغنی اللبیب»، برای دوستان حکایتی تعریف کردم که ذکر آن خالی از لطف نیست. گفتهاند: ادیسون برای اختراع لامپ الکتریسیته حدود 2000 ماده را امتحان کرد تا دست آخر فلز تنگستن را برای این کار مناسب یافت. دستیارش گفت: 2000 آزمایش بیهوده انجام دادیم، اما او پاسخ داد: برعکس!...
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
شب جمعه که توفیق حضور در مجلس روضه را داشتم، فاضل ارجمندى دربارۀ کلمۀ «أهالی» و وزن آن پرسیدند و چون مانند همیشه که حاضر الذهن نیستم جوابی آماده نداشتم به محضر ایشان عرض کردم: تحقیق کرده و جواب را خواهم فرستاد تا در کانال قرار دهند. چنان که خواهید دید در این باب لااقل دو نظر وجود دارد و وزن این واژه هم در لابهلای کلام روشن شده است. با این تحقیق مختصر مصدع شدم تا بار دیگر ضرورت انس گرفتن با کتابهای لغت را خاطرنشان کنم.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
در یکی از کانالهای وزینی که به اشتباه این کمترین را هم جزو اساتید به حساب آوردهاند، سؤالی طرح شده بود دایر بر اینکه چرا عرب به جای آن که منتظر بنشیند تا نیاز او را وادار به اختراع فلان لفظ و بهمان کلمه کند، پیشاپیش دست به ساختن این الفاظ برای روز مبادا نزد؟
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
ادمین عزیز فرموده اند که خیلی از دوستان یک نقشه راه خواسته اند تا بدانند در مسیر طلبگی باید چه کتابهایی را و هر کدام را در چه زمانی درس گرفت. پیش از هر چیز باید خاطر نشان کنم که این کمترین اگر توفیقی یافته، بعد از لطف خدا و عنایات اهل بیت، این همه را مدیون درس گرفتن و سپس تدریس مکرر و مکرر است. یادمان باشد که:
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
از یک حیث، میتوان کتب درسی موجود در حوزه را به دو قسم تقسیم کرد: کتب کلاسیک (یا به تعبیری دیگر: سنّتی) و کتب جدید.
درباره کتب جدید و کیفیت آنها شاید در یادداشتی دیگر نکاتی ذکر شود، امّا در یادداشت حاضر قصد پاسخ به این پرسش را داریم که: آیا کتب درسی کلاسیک (سنّتی) همچنان باید درس گرفته شوند؟ و یا صرفاً به عنوان منابعی حاشیه ای مورد استفاده ـ و حتّی بی مهری ـ قرار گیرند؟ مدّعای ما ضرورت پرداختن به این کتب و درس گرفتن آنهاست، به این دلایل:
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
دروس حوزوی دروسی متن محور هستند. برای این متون، میتوان شیوه های تدریس مختلفی را درنظر گرفت:
یک) خواندن متن و ترجمه آن، بدون تبیین و تشریح معانی و مراد متن،
دو) تبیین و تشریح معانی و مراد متن، بدون معیّن کردنِ جایگاه این معانی در ساختار متن،
سه) خواندن متن، ترجمه آن، تبیین و تشریح معانی و مراد متن، معیّن و روشن نمودن این مطلب که این معانی از کدام قسمت عبارات متن استفاده شده است.
برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.