دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

دروس استاد عرفانیان

پـایگـاه ارائـه مطـالب و دروس حـوزوی استـاد عـرفـانیان

کانال تلگرام دروس استاد عرفانيان

صوت دروس در ایتا

نرم افزار اجرای فایل ها

نرم افزار دانلود فایل ها

آخرین بارگذاری دروس

ابزار کار آمد

آخرین نظرات

پربیننده ترین مطالب

آخرین مطالب

«فهذه وجوهٌ من وجوه الإجارات، حلال لمن کان من الناس». این نحو اجاره اصلاً جایز است. دیگر در آن این درجات اجتماعی را ندارد. هر کسی این کار را بکند؛ چون انسان مالک فعل خودش است ــ به این معنا ــ، نه این‌که ولایت دارد. مالکیّت به معنی قدرت است، نه به معنای ملک اعتباری.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۲۸
سیدرضا

البته در دنیای سرمایه‌داری هر جا به یک صورت است و کم و زیاد می‌شود. این روایت ناظر به این است که بخش دولتی داریم، بخش کارمندی هم داریم. اگر دولت خواست که مثلاً‌ یک ساختمانی بسازد، کارگر اجیر کرد، این بخش دولتی است؛ یعنی: دولت به این اجیر پول می‌دهد و او کار می‌کند، یا دولت ممکن است بگوییم که: فرض کنید مثلاً مالک کارخانه باشد، یا دولت مالک معادن باشد، معادن را اجاره بدهد، یا مثلاً اراضی بزرگ را بگوییم: اصلاً دولت اجازه ندهد کسی اراضی بزرگ را مالک بشود. هر کسی تا یک هکتار و نیم هکتار را حق دارد مالک باشد، اما با رسیدن به 100 هکتار و 50 هکتار فقط ملک دولت است و دولت به افراد اجاره می دهد. به این بخش دولتی می‌گویند و این اصطلاحاً‌ غیر از بخش کارمندی است. این جا ایشان می‌خواهد بگوید که: وکلاء الأجیر از قبیل ‌ولاة الوالی نیستند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۲۸
سیدرضا

پس در این روایت مبارک سعی شده بین اجارات و ولایات فرق گذاشته شود. این یکی از شؤون این روایت است و این فرق در این جا به همین سه کلمه آمده. بعد ایشان در حدود 10 ـ 12 سطر دارد که: «والفرق بین معنی الولایة والإجارة ـ وإن کان کلاهما یعملان بأجر ـ أنّ معنی الولایة أن یلی الإنسان  لوُلاة الوالی...»، که مرحوم شیخ انصاری (قده) این چند سطر را از «مکاسب» حذف کرده و چون دیگر در «مکاسب» نیامده، شرّاح هم (مثلاً مرحوم سیّد یزدی و مرحوم آقای خویی در «مصباح الفقاهة») نیامده‌اند آن را شرح کافی بدهند، در حالی که حقیقتاً این روایت بین ولایات و اجارات فرق گذاشته.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۲۷
سیدرضا

این زن هم عجب قشنگ می‌نویسد! هی خواندم و این آیه توی کله‌ام رژه رفت که: "إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا" (همانا شهان هر گاه به کشورى درآیند تباهش کنند) [سورۀ نمل، آیۀ 34].

نوشته: ضبط صوت «توشیبا» و نوارکاست «مکسل»:


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۱۹
سیدرضا

دارد فیلم «ادیسون» را نشان می‌دهد که حدود 40 سال پیش دیده بودم و سال‌ها در انتظار که دوباره ببینم، اما مشغول جارو کردن مطالب خانمی اهل قلمم که هم خوش‌قلم است و هم خوش‌ذوق. با اجازۀ شما گاهی ناخنکی می‌زنم و مطلبی برمی‌دارم تا جوری که می‌خواهم بپزم و تقدیمتان کنم. این برادر «توماس آلوا ادیسون» را مادرش به بهانۀ این‌که در مدرسه چیز زیادی یاد نمی‌گیرد از مدرسه برداشت و خودش در خانه مشغول تعلیم او شد. البته این کار امروز امکان‌پذیر نیست و یا لااقل بسیار دشوار است و بچه هم اجتماعی بارنمی‌آید، اما خودم و پسر بزرگم در این مدت تعطیلات اجباری کرونائیه کلی مطلب گیرمان آمده. فعلاً این یکی از کانال همان بانوی اهل فرهنگ خدمتتان.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۱۶
سیدرضا

توضیح این‌که: چنان که بعداً توضیح خواهیم داد در حقیقت ایشان بخش کارمندی را نسبت به والی ـ و مثلاً بخشدار ـ هم  سه گونه تصوّر می‌کند...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۵۴
سیدرضا

«أن یوجر نفسه فی ما یُنتفَع به من وجوه المنافع». به عنوان یک جمع‌بندی: معیار در صحّت اجاره این است که:

1. اوّلاً شیء دارای منافع باشد.

2. منافع محلَّل باشد.

3. خودش یا آنچه را که در دایرۀ تصرّف خود اوست در آن راه قرار دهد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۵۲
سیدرضا

«أو ما یلی أمرَه من قرابته أو دابّته». لفظ «دابّته» را می‌توان با دو اعراب خواند:

1. اگر به نصب خوانده شود عطف بر «نفسَه» در «فإجارة الإنسان نفسَه» و به این اعتبار است که دابّه جزء «ما یلی أمره» و در محدودۀ ولایت نیست؛ زیرا ولایت بر مثل مجنون و صغیر و سفیه است ـ یعنی: جایی که فرد مستقلّ است و ولی او را تکمیل می‌کند ـ، در حالی که دابّه ملک است و ربطی به ولایت ندارد.

2. امّا اگر آن را به جر بخوانیم، عطف بر «دابّته» و مجموع «من قرابته أو دابتّه» تفسیر «ما یملک، أو یلی أمره» آن هم به اصطلاح علم بدیع به صورت لفّ و نشر مشوّش خواهد بود که در آن «من قرابته» تفسیر «(ما) یلی أمره» و «دابّته» تفسیر «ما یملک» است. 


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۵۱
سیدرضا

«وأمّا تفسیر الإجارات فإجارة الإنسان نفسه». نکتۀ مهمّی که حدیث «تحف العقول» متعرّض آن شده تفاوت میان بخش سوم (اجاره) با بخش اوّل (ولایت و کارمندی) است. به عبارت دیگر اگرچه ولایت هم یک سنخ اجاره است و کارمند و کارگر هر دو به ازای چند ساعت کار مبلغی دریافت می‌کنند، امّا این حدیث ناظر به نکتۀ لطیف فرق بین اجارات و ولایات (کارگری و کارمندی) است.

«فإجارة الإنسان نفسَه» چنان که گفتیم به این کار اصطلاحاً‌ اجارۀ اشخاص گفته می‌شود. فقرۀ بعد عبارت «أو ما یملک» است که احتمالاً‌ دو معنی داشته باشد...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۵۰
سیدرضا

جلال آل احمد می‌گفت: اولین خواننده و منتقد داستان‌ها و نوشته‌های من همسرم سیمین دانشور است و مهم‌ترین اشکالش هم همیشه همین است که: صاف توی شکم مطلب می‌روی؛ یعنی بدون مقدمه‌چینی حرف آخر را همان اول می‌گویی و... .

بله، تشبیب، نسیب و یا تغزل (بیتی که در ابتدای قصیده‌ها سروده می‌شود تا پس از آن به هدف اصلی قصیده پرداخته شود) هم برای همین بود که صاف توی شکم مطلب نروند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۴۶
سیدرضا

دوران دبیرستان دبیر فیزیکی داشتیم که انصافاً باسواد بود. البته چپه‌تراش و طبعاً با تفکراتی از همان جنس. به‌مناسبت و بی‌مناسبت گریزی به مباحث دینی هم می‌زد و مثلاً وقتی دربارۀ شکست نور و خسوف و کسوف صحبت می‌کرد و به گمانش دیگر حقیقت بحث روشن شده بود می‌گفت: ولی قدیما که چیزی در ابن باره نمی‌دونستن می‌گفتن: این جور وقتا باید دو رکعت نماز آیات بخونین.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۴۵
سیدرضا

پیش‌تر گفتیم که: اجاره در اصطلاح حقوقی و فقهی در حقیقت نوعی عقد است که نتیجۀ آن نقل منافع می‌باشد.(1)

اجاره را به طور کلّی به دو قسم اجارۀ اعیان و اجارۀ  اشخاص تقسیم می‌کنند. اجارۀ اعیان مثل

برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۴۴
سیدرضا

خلاصه این‌که این روایت مبارکه در بخش درآمد چهار بخش دارد:

1. ولایت (بخش کارمندی)،

2.  داد و ستد (بازرگانی)،

3.  بخش اجاره (تولیدی و خدمات)،

4.  بخش صناعات.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۴۱
سیدرضا

در بحث دربارۀ این حدیث گفتیم که: اصولاً دو بخش اساسی دارد:

1. یک بخش راجع به درآمد است.

2.  یک بخش هم راجع به هزینه و به تعبیر دیگر انفاق.

مرحوم شیخ انصاری در کتاب «مکاسب» تنها بخش اوّل را که مربوط به درآمد است نقل کرده. ما ان شاء الله کلّ روایت را با بخش دوم آن می‌خوانیم.

در بخش اوّل هم که راجع به درآمد است در حدیث مبارک چهار مصدر برای درآمد ذکر شده

برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۱۵
سیدرضا

یک بار نوشتم: چند سال قبل یکی از اصحاب سابق و رفقای بعد به بیماری سرطان مبتلا شد و اندکی بعد جان سپرد. خداوند رحمتش کند. مدتی بعد از فوتش یکی از منسوبین وی تماس گرفت و گفت: «پسر صاحب‌خانۀ ما دانشجو است و سؤالاتی داشته که رفته پیش حاج آقا... بپرسد، وسط‌های کار حاج آقا داغ فرموده و از حال رفته‌اند و... . اگر مانعی ندارد بیایند پیش شما و مطالبشان را مطرح کنند». استقبال کردم و آمد و با خودش لیستی از مثلاً تناقضات و ابهامات قرآن آورده بود که در همان یکی دو سؤال اول معلوم شد اصلاً صورتی نادیده تشبیهی به تخمین کرده است. مشکل این بندۀ خدا ندانستن حداقل‌ها در زبان عربی بود. اما با اجازۀ شما می‌خواهم به مشکلی بزرگ‌تر اشاره کنم که باعث می‌شود دانستن زبان عربی هم کمکی به حل مشکلات بی‌پایان افراد نکند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۱۳
سیدرضا

یک زن مسلمان باید بپذیرد که:

طبق آیه 3 سوره نساء شوهرش حق دارد 4 زن داشته باشد.

طبق آیه 34 سوره نساء شوهرش در صورت نافرمانی می تواند او را کتک بزند

طبق آیه 11 سوره نساء به او ارث نیمه می رسد.

باید بداند که طبق آیه 223 بقره کشتزار مرد لقب دارد و مرد می تواند هر طور که بخواهد با او نکاح کند.

باید بداند که طبق آیه 34 نساء از مرد کمتر است و مرد به دلیل آنکه خرجش را می دهد ، مالک اوست

و طبق آیه 24 سوره نساء می شود در جنگ او را به عنوان یک کالا به غنیمت گرفت و به او تجاوز کرد.

لطفا به این مطلب پاسخ دهید ممنونم


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۱۱
سیدرضا

من این قدر متن عاشقانه می‌نویسم، شما هم این قدر گرمی می‌خورید، چه شود؟؟؟!!!

یکی نوشته: پیش‌بینی می‌شود تا سال ... رشد جمعیت ایران به صفر برسد و من گمان می‌کنم با این وضعیتی که برای جوان‌ها به‌وجود آمده و دماری که شغل و مسکن دارد از روزگار همه درمی‌آورد این اتفاق زودتر از اینها بیفتد.

خواستم عرض کنم...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۰۸
سیدرضا

روز ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ - ۴ آوریل ۲۰۲۰ بی‌بی‌سی در مطلبی با عنوان «آیا بحران کرونا چهره دین را دگرگون می‌کند؟» نوشته بود:

مذهب نتوانست به حل بحران کرونا در جهان کمک کند، چه بسا باعث تشدید آن هم شد. واکنش‌های بعضی اقشار مذهبی از انکار و تمرد شروع شد و به تسلیم و تطبیق با واقعیت منتهی شد. روحانیون زیادی در میان ادیان مختلف در این راه توسط مقامات دولتی بازداشت شدند؛ زیرا حاضر نبودند از اجتماعات مذهبی که جان مایه برقراری خداباوری است دست بکشند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۲۷
سیدرضا

سؤالاتی که رفقا مطرح می‌کنند سواد یخ‌زده‌ام را به تحرک وامی‌دارد و هزاران بار ممنون؛ که برای ما و شما یکی از واجبات شرعی همین دست و پا زدن علمی است. مثلاً سرور بزرگواری پرسیدند: برای عبارت «عزّ من قائل» که بعد آن مقول قول حق تعالی می‌آید چگونه باید آن را ترکیب کنیم؟ یادم آمد همین را سالیانی خیلی پیش از استاد حجت هاشمی پرسیدم و جواب فرمودند که: «من» بر سر تمییز زائد واقع شده. یعنی «عزّ قائلاً» بوده و...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۹
سیدرضا

با توجّه به این مقدّمه حلّیّت نیز دو گونه تصویر می‌شود: یکی حلّیّت واقعی که مفاد قاعدۀ حلّ است و دیگری حلّیّت ظاهری که حاصل اجرای أصالة الحلّ می‌باشد. قاعدۀ حل به این معناست که هرچه در زمین و آسمان در دسترس بشر و مقدور اوست بعنوانه و واقعاً حلال است، مگر این‌که در مورد آن تحریمی از جانب شارع بیاید.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۸
سیدرضا

در اصطلاح فقها ـ مانند مرحوم نایینی، آقای خویی و دیگر بزرگان ـ در هنگام اجرای أصالة الحلّ گاهی از آن حکم واقعی اراده می‌شود و گاهی حکم ظاهری، ولی مناسب‌تر آن است که در حلّیّت واقعی تعبیر «قاعدۀ حلّ» و در حلّیّت ظاهری «أصالة الحلّ» به کار برده و در واقع دو قاعده تأسیس شود ـ نه یک قاعده ـ، که نتیجۀ قاعدۀ اوّل حلّیّت واقعی جمیع اشیایی است که خداوند در اختیار بشر قرار داده و نتیجۀ قاعدۀ دوم (أصالة الحلّ) حلّیّت شیء مشکوک. علّت این امر تمایزی است که بین این دو مقام وجود دارد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۸
سیدرضا

از آنچه گذشت روشن شد که مرحوم شیخ در بحث تجارت قاعده‌ای را تأسیس کردند که بر اساس آن هر چیزی که انتفاع از آن درست باشد و شرعاً بتوانیم آن را به کار برده و استعمال کنیم، خرید و فروشش هم جایز است.

به اعتقاد ما مناسب آن است که در این جا به این قاعدۀ کلّی قاعدۀ دیگری ضمیمه شود و اثبات کنیم که

برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۷
سیدرضا

با عنایت به آنچه گفتیم ظاهراً‌ این قسمت از حدیث، در بغداد و در قرن سوم و چهارم ذکر شده و از عجایب کار این‌که در کتاب کلینی که تقریباً متعلّق به همین دوره است و در «مقنع»، «مقنعه» و کتب شیخ طوسی نیامده. البتّه اگر این سخن راست باشد که صاحب «تحف العقول» در قرن چهارم می‌زیسته، در آن قرن این روایت به صورت کامل و البتّه اگر راست باشد که ایشان در حلب و در بین علوی‌های شام بوده، در آن جای دور از حوزه‌های ما وارد شده است، نه در مصادر اصلی.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۶
سیدرضا

خداوند پدر بزرگوار آن دوستم را رحمت کند که چند سال قبل درگذشت و بسیار شوخ و خوش‌مزه بود. یک بار که حسابی داغ می‌کند می‌فرماید: عجب مملکتی شده! هر شبکه را می‌زنی آخوند. جلوی آینه هم که می‌روی آخوند. آخر خودش هم اهل علم و معمم بود.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۴
سیدرضا

با در نظر گرفتن سبک نگارش، به نظر ما «فقه الرضا» در حدود سال‌های 250 ـ 350 (یعنی بلافاصله بعد از) اواخر عهد ائمّه (علیهم السلام) ـ مثل زمان حضرت هادی و حضرت عسکری (علیهما السلام) ـ نوشته شده. توضیح این که: فقه اصحاب ما و کلّاً میراث‌های اصحاب ما مجموعاً‌ بین حدیث و فتوا دارای مراحلی است...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۳
سیدرضا

جملۀ نسبتاً طولانی بعدی ـ یعنی: «أو عاریته، أو شیء یکون فیه وجه من وجوه الفساد نظیر البیع بالربا؛ لما فی ذلک من الفساد» ـ دیگر در «فقه الرضا» نیست و به جای آن عبارت «ممّا قد نُهِی عنه» آمده است؛ یعنی: جاهایی که این فساد «منهیٌّ عنه» است. پس از آن «أو البیع للمیتة، أو الدم» است که در «فقه الرضا» به صورت «مثل المیتة» ضبط شده که احتمالاً مقصود از آن جایی است که انسان میته را برای کارهای حرام نگاه دارد، نه کارهای جایز ـ مثل سدّ ساقیه به قول شیخ که در بحث میته خواهد آمد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۴۱
سیدرضا

چنان که قبلاً هم گفتیم: از این حدیث «تحف العقول» تصادفاً‌ در کتاب‌های دیگر امامیّه این قطعه‌اش را با قدری اختلاف و تلخیص داریم. به عنوان نمونه کتاب «فقه الرضا» نیز تفسیر تجارات را تقریباً‌ به عین این عبارت آورده و انصافاً‌ در عبارت آن از این اشکالات کم‌تر به چشم می‌خورد و عبارات آن واضح‌تر است.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۳۹
سیدرضا

از نحو فراموش نکرده‌ام و در اولین فرصت ـ ان شاء الله ـ بحث‌ها را در آن علم هم ادامه خواهیم داد. نقداً این نکته را داشته باشید تا بعد.

2. «مفسّر»، «تفسیر»، «مبیّن»، «تبیین»، «ممیّز»، و«تمییز» نام‌های مختلف همان «تمیز» خودمان است، اسمی نکره و منصوب که برای رفع ابهام از یک ذات یا نسبت آورده می‌شود. مثال‌های هر دو قسم را هم بلدید و دیگر دردسرتان نمی‌دهم. سیوطی دربارۀ علت منصوب بودن آن می‌گوید...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۷:۳۱
سیدرضا

شعر بسیار زیبایی است و هرچه در این باره عرض کنم زیره به کرمان بردن است؛ که بحمدالله مانند شاعر بزرگوارش ـ که دورادور به ایشان ارادت دارم ـ اهل فضلید و اشارات شعر را هم لابد خوب گرفته‌اید.

با این همه، لذتی را که باید و شاید نبردم. آخر مگر می‌شود در چنین ایامی که باید به خاندان عصمت و طهارت نگاه کنی و حالا که خداوند حجت را تمام کرده شاکر باشی و با تاسی به آنها چند قدم به او نزدیک‌تر شوی تمام فقه و اصول را بربادرفته ببینی؟ نترسید داستان پلیسی تعریف نمی‌کنم. قدری که توضیح دهم مطلب خوب روشن خواهد شد.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۳۲
سیدرضا

نَبی‌خَلق و نَبی‌خُلق و نَبی‌سیما علی‌اکبر

چه غوغایی نموده حق تعالی با علی‌اکبر!

 

جمالش حضرت طاها، جلالش رَبِّیَ الاعلی

رخش‌ جنت، لبش کوثر، قدش طوبی علی‌اکبر

...

برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۳۱
سیدرضا

به‌مناسبت میلاد باهر النور، خدایگان ادب و وفا، قمر منیر بنی‌هاشم عرض ارادتی کردم و در کانال قرار گرفت. عزیزی اعتراضکی کرده‌اند که: «حضرت رسالت‌مآب "صلی الله علیه وآله"، نه "علیه السلام"».

...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۳۱
سیدرضا

تا این جا صحبت حرمت عناوینی بود که فی ذاته حرام بود ـ مثل میته و دم. از این جا به بعد بحث در حرمت عناوین ثانویه است؛ مثلاً اگر مسجدی را به عنوان مسجد ضرار بنا کرد، آن عمل و اجرتش هم هر دو حرام است. اصولاً عمل اگرچه فی ذاته خنثی (نه حرام و نه حلال) باشد، امّا فرد در انجام آن قصد غیر خدا کند، و یا باعث تقویت شرک و یا تقویت کفر شود و به هر حالی هر گونه ضربه‌ای به اسلام و مسلمین باشد، آن عمل هم حرام می‌شود.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۴۱
سیدرضا

مشکل دیگر آن است که ظاهراً میته و دم خوردنشان حرام است و خود دارای فسادند، در حالی که با توجّه به تعبیر «وجوه فساد» بیع دم که یک عنوان مستقلّ است بیع دم را وجهی از وجوه فساد قرار می‌دهد.

«سباع الوحش، أو الطیر، أو جلودها». کلمۀ «طیر» عطف بر «وحش» و «جلودها» عطف بر «لحوم» است، امّا در تمام این موارد فتوا دادن مشکل است.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۳۸
سیدرضا

«أو شیءٍ(1) یکون فیه وجه من وجوه الفساد». جملۀ «یکون فیه وجهٌ من وجوه الفساد»  شبیه جملۀ اوّل (کلّ أمرٍ یکون فیه الفساد) است و فرق این دو عبارت شاید این باشد که در نظر ایشان بعضی ازعناوین، خود، عنوان فاسدند، ولی بعضی از امور، دارای مفاسدند. مثلاً شرب خمر خودش مفاسد دارد و چون مفسده دارد، بیعش هم جایز نیست، امّا عنوانی مانند بیع ربوی وجه فساد است؛ یعنی...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۱۶:۳۷
سیدرضا

روز جمعه است و از بچگی‌هایم به خاطر دارم که جمعه‌ها مرده‌ها هم آزادند. با اجازۀ شما امروز مطلب علمی تعطیل.

چند دهه مردم از مواد مخدر سنتی نالیدند و چه زندگی‌ها که بر باد رفت. اما با آمدن مواد مخدر صنعتی همه تعریف معتادان سابق را می‌کنند و شاید هر کس این بیت را به زبان خودش می‌خواند که:

یا لیت جور بنی مروان دام لنا/ وعدل بنی عبّاس کان فی النار


برای خواندن تمام متن و دیدن تصاویر به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۰۰
سیدرضا

راستش را بخواهید می‌خواستم با نقل قول از یکی از علما شروع کنم که در خاطرات دوران تبعید مثلاً 50 سال قبل خود نوشته است: در کردستان با عالمی اهل سنت آشنا شدم که یک بار گفت: «من کتاب لمعۀ شما شیعه‌ها را 10 بار خوانده‌ام» و بعد درددل کنم که انگار دیگر الآن آدم باسوادی بین آنها هم پیدا نمی‌شود و «البلیّة إذا عمّت طابت» و مثلاً چرا مولوی... اشکال کرده که: «این هم حرم امامانشان که می‌گفتن: شفا می‌دهد، اما حالا ناچار شدن ببندنشان و...». حتی آماده شدم ابتدا برای آن‌که شیرفهم شود (معروفش لفظ دیگری است، نخواستم بحث منحرف شود) جواب حلّی و نقضی را توضیح داده و کلام بی‌ارزشش را با نقض کردن به تعطیلی خانۀ خدا جواب دهم اما... .


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۵۹
سیدرضا

آنچه گفتیم اختصاص به نهی نداشته و در امر نیز مطرح می‌شود. در نتیجه در مثل: «ما کان لله من نذر ففِ به» با توجّه به این که اصولاً نذر قبل از اسلام در میان مشرکین متعارف بود و حتّی در آیۀ شریفۀ: "وَلْیُوفُوا نُذُورَهُمْ" (سورۀ حج، آیۀ 29) اشاره به حجّ مشرکین است و اصلاً نذر یکی از عباداتی است که نه تنها عرب جاهلی بلکه تمامی بشر آن را می‌شناختند، وقتی شارع فرمود: «ما کان لله من نذر ففِ به»، مفاد این کلام امر و تکلیف نیست؛ چرا که اصلاً تکلیف در این جا معنا ندارد، بلکه مفاد آن یکی از دو مطلب زیر است...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۰۹
سیدرضا

از این اشکال که بگذریم، به اعتقاد ما اصولاً تعلّق نهی تحریمی به معاملات چندان روشن به نظر نمی‌رسد و محصّلی ندارد که مثلاً گفته شود: خرید و فروش با فلان شرکت حرام است، و اصلاً حرام در این جا بی‌معناست. به عبارت دیگر به نظر ما اساساً حرمت تکلیفی نسبت به معاملات قابل تصویر نیست. یعنی آیا به صرف این که انسان بگوید: «بعت ـ یا اشتریت ـ»، و یا اگر این الفاظ را نگوید و متصدی عقد شود، می‌توان او را مانند شارب خمر مرتکب حرام به حساب آورد؟


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۰۸
سیدرضا

نکتۀ عجیبی که در تمام این اشکالات مشترک است ملازمه بین نهی از اکل و شرب و لبس یک چیز و بطلان معامله بر آن است که اثبات آن با این اطلاق انصافاً بسیار مشکل بوده و به‌راحتی نمی‌توان گفت: هر چیزی که اکل یا شرب و یا لبس و پوشیدن آن حرام باشد پس معامله کردن آن هم باطل و مستتبع فساد معامله است.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۰۶
سیدرضا

پیرو سؤالات مکرر:

1. میل به پیشرفت در همه هست و جای انکار ندارد. مگر این‌که شخص دست از همه چیز شسته باشد یا این‌که به خاطر پیشرفت در جهتی، از سایر جهات صرف‌نظر کرده باشد. حتی بندۀ خدایی بود که هر که را می‌توانست (پیر یا جوان، زشت یا زیبا) صیغه می‌کرد و می‌گفت: برای بالا بردن آمار خوبه. بالاخره او هم با عقلی در همین حد دنبال پیشرفت در آمار فتوحات خود بود. 

2. طبعاً در مقابل این میل...

برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۰۸
سیدرضا

دومین اشکالی که در این قسمت حدیث مطرح می‌شود مربوط به فقرۀ «من جهة شربه» است که اگرچه مراد از آن در مثالی مانند خمر که شربش فی ذاته حرام است روشن می‌باشد، امّا با توجّه به این که در این جا هم دو قسم دیگر وجود دارد ـ یکی آب متنجّس که شربش بالعرض حرام است و دیگری آب مغصوب. شاید این روایت باز هم ناظر به همان نوشیدنی‌هایی باشد که حرمت اوّلی دارند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۰۶
سیدرضا

حال از آن جا که این جا بحث در بیع است التزام به حدیث به مشکل برمی‌خورد؛ چرا که نمی‌توان گفت: خرید و فروش گوشتی که ذاتاً منهیٌّ عنه است، ذاتاً حرام است. به عنوان مثال قدر متیقّن از عبارت «منهیٌّ عنه من جهة أکله» قسم اوّل است ـ مثل گوشت خوک که فی ذاته حرام است و به هیچ عنوانی هم دیگر حلال نمی‌شود، یا مثلاً حیوانی که غیرمذکّی است و به هیچ عنوانی حلال نمی‌شود ـ و لااقل دربارۀ همین قسم هم قبول این‌که حرمت اکل چنین حیوانی مساوی با فساد بیع آن باشد بسیار مشکل است.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۰۵
سیدرضا

با وجود این‌که در عبارت «من جهة أکله» مفهوم نهیِ از جهت اکل با مثالی مانند خوردنِ میته و امثال آن ـ مانند حیوانی که رو به قبله سر بریده نشده ـ واضح است، امّا همین ابتدا به مشکلی برمی‌خوریم که التزام به این قسمت از حدیث را مشکل می‌کند. توضیح این که: با عنایت به مثالی که آوردیم ظاهراً مراد از نهی نهی تحریمی است که تعلّق گرفتن آن به اکل از سه حال خارج نیست.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۹ ، ۰۸:۰۴
سیدرضا

مرحوم مجلسی که در دهه‌های اخیر با بی‌مهری عجیبی ـ حتی در میان حوزویان ـ مواجه شده حدیث بسیار زیبایی از کتاب «دعائم الدین» نقل می‌فرماید که جای تامل فراوان دارد. «روی فی کتاب التنبیه عن أمیر المؤمنین (علیه السلام) أنّه خطب فی یوم جمعة خطبة بلیغة فقال فی آخرها: أیها الناس، سبع مصائب عظام نعوذ بالله منها: عالمٌ زلَّ، وعابدٌ ملًّ، ومؤمنٌ خلًّ، ومؤتمنٌ غلًّ، وغنیٌّ أقلًّ، وعزیزٌ ذلًّ، وفقیرٌ اعتلًّ». [بحار الأنوار، ج 90، ص 376، ح 17]


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۳۸
سیدرضا

«من کلّ شیء یکون لهم فیه الصلاح من جهة من الجهات». البته این عبارت شاید با این اطلاق صحیح نباشد. به عبارت کلی‌تر این بخش روایت ـ یعنی: بخشی  که در باب تجارت است - متأسفانه کمی گیر دارد و یکی از موارد، همین قسمت است؛ زیرا ظاهر این عبارت این است که اگر در چیزی تنها یک جهت صلاح وجود داشته باشد، برای صحت معامله کافی است و نتیجه آن است که اگر بخواهیم قبول کنیم، باید بگوییم: هر چیزی که - نستجیر بالله - حرام است، اگر حتی یک نکتۀ مثبت داشته باشد معامله بر آن صحیح است، در حالی که...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۳۶
سیدرضا

«ممّا یأکلون» هم باز بیانیه است، حال یا بیان برای «مأمور به» و یا «وجوه الصلاح».(1)

 بنابراین عبارت «فکلّ مأمور به ممّا یأکلون» در صدد بیان این نکته است که: مراد از غذا آن غذای خوردنی نیست، بلکه مراد آن است که جامعه را در تمام شؤونی که افراد دارند تغذیه می‌کند، چه غذای خوردنی باشد، و چه لباس، و چه پوشاک. مأکولات یعنی خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها، «یلبسون» یعنی پوشاک، «ینکحون» یعنی به‌اصطلاح زندگی زناشویی.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۳۴
سیدرضا

نکتۀ دیگری که باید دربارۀ لفظ «تجارت» مدّ نظر قرار داد آن است که تجارت به معنای اوّل گاهی بر خصوص خرید و فروش ـ یعنی: داد و ستدی که در آن نقل عین هست ـ اطلاق می‌شود و گاهی هم بر نحوی از معاملات اطلاق می‌شود که در آنها نوعی نقل و انتقال وجود دارد، اعمّ از این که در آن نقل و انتقال مال باشد یا نباشد؛ یعنی...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۳۱
سیدرضا

ابن‌مغازلی شافعی در کتاب «مناقب» به سند خود نقل کرده:

حجّ هشام بن عبد الملک فی خلافة الولید، فکان إذا أراد استِلام الحَجَر زُوحِم علیه، وحجّ علیُّ بن الحسین ـ علیهما السلام ـ، فکان إذا دنا من الحَجَر یَفرُقُ عنه الناس إجلالاً له، فوَجم لذلک هِشام وقال: «مَن هذا؟ فما أعرفه»، وکان الفرزدق واقفاً فأقبلَ على هِشام فقال...


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۰۳
سیدرضا

آنچه که در معامله تأثیر دارد، مقدارِ ابراز است. بنابراین اگر خریدار بگوید: این دارو را خریدم، و فروشنده هم بگوید: فروختم، معامله تمام است، اما اگر خریدار بگوید: این دارو را خریدم و تا یک روز حق فسخ دارم، حق خیار تا یک روز است، چه فرزند او مریض باشد و چه نباشد. حتی اگر حدیث «إنّما الأعمال بالنیّات» را ـ که پیش ما سند ندارد، اما در پیش اهل سنت سند آن صحیح است ـ به خاطر شهرتش یا به خاطر جهات دیگری قبول کنیم، باز شامل معاملات نمی‌شود و در معاملات این ابراز است که حرف اول را می‌زند.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۰۲
سیدرضا

پیش‌تر مکرراً‌ گفتیم: عقود و ایقاعاتی که بشر در زندگی خود دارد، هر کدام دارای اثری خاص خود هستند؛ مثلا بیع برای نقل و انتقال عین و اجاره برای نقل و انتقال انتفاع است که انتفاع متفاوت از منافع و به معنای سلطۀ شخص است. نقل عین هم یا با پول و به عوض است - که بیع خوانده می‌شود ـ و یا بدون عوض است - که نامش هبه است.


برای خواندن تمام متن به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۰۱
سیدرضا

اسکرول بار


هدایت به بالای صفحه

ابزار رایگان وبلاگ

دروس استاد عرفانیان